چین، جنگ سرد دوم و نظم جهانی از هم گسیخته
بلومبرگ
ترجمه: فاطمه لطفی
یکی از انگیزههای اصلی دیپلماسی بینالمللی در اواخر دهه 1940، ایجاد یک معماری سازمانی طراحی شده برای کاهش احتمال تکرار وحشتهای جنگ جهانی دوم بود، جنگی که رژیمهای خودکامه و غرق در قدرت به راه انداخته بودند. این معماری اکنون به طریقی که هرگز قبلا نمونهاش دیده نشده به به بوته آزمایش گذاشته شده است.
دولت تک حزبی چین که زمانی خارج از نهادها و سازمانهایی بود که عمدتا آمریکاییها و اروپاییها تشکیل میدادند، حالا در برخی موارد به دنبال تغییر جهت سازمانهای بینالمللی است که اکنون در آنها عضویت دارد. در موارد دیگر هم با نادیده گرفتن هدف ایجاد این نهادها و سازمانها که بر پایه آن بنا شدهاند، عملا این نهادها را تضعیف کرده است. چین در حال راهاندازی یک معماری کاملا جدید هم هست که از طریق آن میتواند دستور کار جهانی را در جهت مورد نظر پکن تغییر شکل دهد.
در مورد سازمان تجارت جهانی، تنشهای جدید عملا این نهاد را فلج کرده است. چین پس از اینکه به بازارهای کم توسعه یافته دسترسی یافت و در عین حال هزینههای تولید خود را در جهت مزیتهای رقابتی دستکاری کرد، ایالات متحده از ساختار داوری سازمان تجارت جهانی کنار رفت و این سازمان را در بن بست قرار داد.
حالا هم در سازمان ملل متحد، پکن در حال پیگیری یک فشار هماهنگ برای اصلاح زیربنای فلسفی سازمانی است که بر اساس مفهوم حقوق بشر جهانی و کرامت افراد بنا شده است. هرچه موفقیت حزب کمونیست چین در شکلدهی و جایگزینی نهادهای مورد حمایت غرب بیشتر باشد، احتمال تجزیه جهان به بلوکهای همفکر بیشتر میشود.
حزب کمونیست چین نسبت به غرب اساسا برداشتی متفاوت از روابط بینالملل دارد، در غرب حفظ آزادیها اولویت بوده، اولویتی که ایجاد آن به زمان کمپینهای متفقین علیه قدرتهای محور برمیگردد. آرمانهای پس از جنگ- از جمله آزادی بیان و عقیده، رهایی از ترس، قدرت تعیین سرنوشت، تجارت آزادتر و تبادل افکار- در منشورهای سازمان ملل و سایر نهادها تدوین شد.
در مقابل، پکن، توسعه اقتصادی را که توسط دولت هدایت میشود، به عنوان اصل اساسی میبیند که باید بر روابط بینالملل حاکم باشد. اهداف توسعه مادی، بالاتر از ارزشهای فردی است و حقوق به معنای جمعی تلقی میشود، نه در قالب انسان مجرد.
پل تاکر، رئیس سابق بانک مرکزی بریتانیا و نویسنده کتاب تازه منتشر شده «اختلافات جهانی: ارزشها و قدرت در نظم جهانی درهم شکسته» میگوید: با افزایش نقش جهانی چین، «زمین بازی برای همه این سازمانها بسیار متفاوت از قبل است».
مدل توسعه تحت رهبری چین عنصری است که اساسا سازمان تجارت جهانی را تضعیف میکند. موفقیت این کشور در تصاحب بزرگترین سهم تولید جهانی بر بستری از یارانههای عظیم بنا شد. پکن بهطور مصنوعی قیمتهای سرمایه، کالاها و برق را به روشها و در مقیاسی که در رقبایی مانند ایالات متحده دیده نمیشود، تعیین کرده است.
هزینههای نیروی کار از طریق سیستمی کاهش یافت که کارگران کارخانه- عمدتا مهاجران داخلی- را حتی از حق اقامت در مکانهایی که در آن کار میکنند، محروم کرده و نرخ ارز به طور مصنوعی پایین نگه داشته شده تا رقابت قیمت در بازارهای جهانی تقویت شود.
سازمان تجارت جهانی WTO برای مدیریت چنین رقیبی ساخته نشده و هنگامی که احکام تجاریْ ساختار چین را در این سازمان جا انداخت، جای تعجبی نداشت که احساس بیعدالتی در واشنگتن و جاهای دیگر افزایش یافت؛ که در نهایت منجر به فلج شدن مکانیسم مرجع استیناف (appellate-body) شد.
تاکر خاطرنشان می کند که در مورد سازمان بهداشت جهانی، نگاه چین به رازداری همان چیزی بود که در زمان فوران کووید-19 این سازمان را تضعیف کرد.
تاکر میگوید چهکاری از دستتان برمیآید اگر سازمانی را اداره میکنید و دومین کشور قدرتمند جهان حتی به خود زحمت نمیدهد چیزی را گزارش کند که شاید مهمترین اتفاقی است که در یک نسل در حوزه کاری شما رخ داده است؟
تاکر، معاون سابق بانک مرکزی انگلستان، میگوید: در مجامع مالی، مانند گردهماییهای بانک تسویه بینالمللی BIS در بازل سوئیس، و هیئت ثبات مالی FSB، توانایی صحبت صریح و ایجاد هنجارهای جدید برای مقابله با تهدیدات امنیت سایبری احتمالا با حضور چین تضعیف میشود. تصور اینکه این مذاکرات کاملا صریح باشند سخت است.
موریتز رودولف، محقق حقوق و همکار در مرکز چین پل تسای دانشکده حقوق ییل، میگوید: چین در سالهای اخیر در سازمان ملل، یک ابتکار عظیم ظرفیتسازی به راه انداخته و کارکنانی را آموزش داده و مستقر کرده که تخصص فنی برای کمک به تغییر در کمیتههای قانونگذاری و تنظیم هنجار دارند. او میگوید که این تشکیلات در حال شکل دادن به حاکمیت جهانی در حوزههای جدید است.
هدف پکن شاید دور کردن سازمان ملل از تاکید بر آزادیها و حقوق بشر و به سمت تعریف جمعی از پیشرفت باشد.
رودولف افزود که غرب در این رقابت «تا حدودی» شکست میخورد.
چین علاوه بر تضعیف یا برنامهریزی مجدد نهادهای موجود، معماری موازی خود را نیز دارد.
تاکر هم معتقد است که بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا AIIB و سایر وام دهندگانی که توسط چین تأسیس شدهاند، تأثیر قبلی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را در کشورهای در حال توسعه در سراسر جهان کاهش دادهاند.
و باشگاه پاریس (Paris Club)، که قبلا انجمن برتر برای رسیدگی به مشکلات بدهیهای دولتی با وامگیرندگان بود، با توجه به اینکه چین- بزرگترین طلبکار رسمی دوجانبه جهان- عضو آن نیست، کنار گذاشته شده است.
سازمان همکاری شانگهای، ابتکار جهانی حکمرانی هوش مصنوعی و انجمنهای مختلف مرتبط با ابتکار کمربند و جاده چین از جمله ارگانهای دستور کار جدیدی هستند که پکن دنبال میکند.
به اعتقاد رودولف، در سال 2024 در صورت پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، ظرفیت فزاینده چین برای تثبیت فلسفه حزب کمونیست چین CCP در سیستم جهانی تأثیر بیشتری خواهد داشت. اولین باری که جمهوریخواه انزواطلب وارد کاخ سفید شد پکن غافلگیر شد.
رودولف هشدار میدهد: با انتخابات بعدی ایالات متحده، همه این نهادهای بینالمللی در خطر هستند. طرف چینی حالا بسیار بهتر از سال 2016 آماده نشان دادن قدرت خود است.