خاندان مرداک‌؛ زوال یک امپراطوری

داستان خانواده مرداک در میان سوء‌ظن‌ها، رقابت‌های خواهر و برادری و جنگ برای امپراتوری رسانه‌ای خانوادگی

مک کی کاپینز | آتلانتیک

 

جیمز مرداک در مارس 2024 شاهد انحلال نهایی خانواده‌اش بود. سه ماه قبل از آن، پدرش، روپرت مرداک، به جیمز و خواهرانش گفته بود که در حال بازنویسی ارثیه خانوادگی است تا پس از مرگش کنترل کامل امپراتوری مرداک را به پسر بزرگترش، لاکلان، بدهد، نه اینکه آن را به طور مساوی بین چهار فرزند بزرگ‌ترش تقسیم کند. این اصلاحیه بخشی از یک طرح مخفی بود که متحدان این پدرسالار با نام رمز «پروژه هارمونی خانواده» نامگذاری کرده بودند.

تصمیم تکان دهنده روپرت اوج نبرد جانشینی بود که جیمز و لاکلان را در برابر یکدیگر قرار داد. خواهران بزرگتر آنها، پرودنس و الیزابت، هرگز رقیب جدی برای اداره این تجارت نبودند: جیمز در مورد پدرش می‌گوید: «او یک زن ستیز است.»

 

روپرت معتقد بود که چاره‌ای ندارد. او 92 ساله بود و مطمئن بود که جیمز با خواهرانش نقشه می‌کشید تا به محض مرگش، کنترل شرکت‌های خانواده را به دست بگیرد، پس از آن، امپراتوری رسانه‌ای محافظه‌کار او را با بی‌کفایتی اداره و نابود خواهند کرد.

 

او حق داشت. جیمز فاکس نیوز را آسیبی بر نام خانواده‌اش و تهدیدی برای دموکراسی آمریکا می‌ببیند. او معتقد بود که پدرش برای نجات شرکت‌ها از عواقب سوءمدیریت بی‌پروا به تغییرات شدیدی نیاز است. جیمز و خواهران بزرگ‌ترش مصمم بودند جلوی پدر را بگیرند.

این درام حقوقی قرار بود مخفی باشد اما اهمیت جهانی یافت: این محاکمه مشخص می‌کرد که چه کسی قدرتمندترین نیروی رسانه‌ای محافظه‌کار جهان را کنترل می‌کرد، نیرویی که دولت‌ها را سرنگون کرده بود و دونالد ترامپ را به کاخ سفید تحویل داده بود. برای مرداک‌ها، ریسک‌ها نیز به شدت شخصی بود. رسوبات و اکتشافات سال‌ها راز دردناکی را به همراه داشت: توطئه‌هاس درون خانواده، دروغ‌ها و خیانت‌های فریبنده. جیمز و روپرت سال‌ها بود که به سختی باهم کلامی رد و بدل می‌کردند.

فرزند ناسپاس یا حقیقت‌گو؟

جیمز مرداک چندان با گفته‌ تولستوی موافق نیست که «همه خانواده‌های خوشبخت شبیه همدیگر هستند، ولی هر خانواده بدبختی به طریق و روش خودش بدبخت است.» زیرا وقتی او داستان خانواده‌های ویران شده با ثروت و قدرت را می‌خواند، بیشتر همان الگوهای غم‌انگیز را در تکراری بی‌پایان می‌بیند.

خطوط داستانی خانواده او هم کلیشه‌ای آشناست؛ پدرسالار وسواس که به سمت پیری و پارانویا می‌لغزد، درباریان در گوش او زمزمه می‌کنند، خواهر و برادرها بر سر قسمتی از پادشاهی خود با هم بر سر جنگند. به گفته جیمز: «همه اینها بارها و بارها نوشته شده. تراژدی واقعی این است که هیچ کس در خانواده من زحمت توجه کردن به آن را به خود نمی‌دهد».

همیشه شایعاتی در مورد جیمز وجود داشت درباره سیاست لیبرال‌تر او و اختلافاتش با روپرت؛ اما او در بیش از دو دهه مسند مدیر اجرایی نیوز کورپ و فاکس، نقش یک سرباز خوب و پسر وفادار را بازی می‌کرد. حتی او را جانشین پدرش نیز می‌دانستند. بعد در سال 2020، به طور ناگهانی از هیات مدیره نیوز کورپ استعفا داد تنها به خاطر «اختلافات بر سر محتوای سرمقاله»!

در سال بعد او و همسرش، کاترین، در مورد سوءظن‌های خانواده مرداک و تلاش‌های روپرت برای قرار دادن پسرانش در برابر یکدیگر به من گفتند و اینکه چرا رسانه‌های مرداک از برگزیت و ترامپ حمایت می‌کنند و دسیسه‌هایی که اعضای مختلف خانواده برای همدیگر چیده‌اند.

جیمز همیشه به این قانون نقض‌ناپذیر روپرت احترام می‌گذاشت که هرگز با خبرنگاران در مورد خانواده صحبت نکنید. جیمز از کتاب‌ها و مقالاتی که توسط وقایع‌نگاران حرفه‌ای مرداک نوشته شده بود، متنفر بود و به تمسخر آنها را «قانون» خطاب می‌کرد.

اما جیمز از سندی حرف زد که یکی از وکلای پدرش نوشته بود، سندی که نقل قولی از شاه لیر را در خود داشت: «این که فرزندی ناسپاس داشته باشیم، خیلی تیزتر از دندان مار است!» آیا روپرت و وکلایش متوجه نشدند که این جمله را یک پادشاه دیوانه بیان می‌کند که تنها دختر صادق خود را انکار کرده است؟ کاترین می‌گوید: «کل ماجرا این است که پیرمرد دیوانه نمی‌داند که کوردلیا حقیقت را به او می‌گوید.»

امپراتوری رسانه‌ای روپرت اسطوره‌ای خاص خود دارد، اسطوره‌ای که هر مرداک در سنین پایین آن را به ذهن می‌سپارد. دوران جنگ جهانی اول است و خبرنگاری جوان به نام کیت آرتور مرداک با سربازان استرالیایی حاضر در گالیپولی حرف می‌زند. کیت می‌فهمد که این نبرد، یک فاجعه است. هزاران نفر از هموطنان او می‌میرند و خوراک توپ ارتش بریتانیا می‌شوند. قرار است گزارش‌های مطبوعاتی به سانسورچی‌های نظامی ارسال شوند، اما کیت اخبار کشتار را در نامه‌ای 8000 کلمه‌ای قاچاقی به استرالیا می‌رساند. این پیام به طور گسترده در استرالیا پخش می‌شود و خشم عمومی را برانگیخته، مسیر مبارزات انتخاباتی را تغییر می‌دهد و کیت به یک قهرمان ملی تبدیل می‌شود. در سال 1952 کیت فوت می‌کند، و روزنامه‌ای را در شهر ساحلی آدلاید به پسر 21 ساله‌اش، روپرت توصیه می‌کند که یک امپراطوری رسانه‌ای بسازد. و او می‌سازد.

رسانه‌های مرداک به دلیل ترکیب ورزش، رسوایی و خشم پوپولیستی مشهور می‌شوند. برخی او را مخترع روزنامه مدرن می‌نامند. وقتی که 40 سال دارد قدرتمندترین چهره رسانه‌ای استرالیاست و دو سوم بازار روزنامه این کشور را در دست دارد.

اما او می‌داند یکی از لذت‌های بزرگ بارون بودن در مطبوعات، داشتن قدرت سیاسی است. در اواخر دهه 60، یک جفت روزنامه معروف بریتانیایی را می‌خرد و از آنها برای موفقیت انتخاباتی مارگارت تاچر استفاده می‌کند و بعد دارایی‌های خود را تا تلویزیون بریتانیا گسترش می‌دهد. آنگاه چشمش به ایالات متحده می‌افتد و خرید نیویورک‌پست و تبلیغ برای رونالد ریگان. با راجر استون به ریگان کمک می‌کند تا ایالات متحده را اداره کند.

در دنیای رسانه‌ای نیویورک، سیاست محافظه‌کارانه روپرت مورد سوء‌ظن بود و سرعت خریدهای سریع او نگران‌کننده. در سال 1977 روی جلد تایم ظاهر شد، اما او از شهرت پلید خود لذت خاصی می‌برد.

به محض اینکه ریگان به قدرت رسید، دولتش قانون مالکیت ایستگاه‌های تلویزیونی و روزنامه‌ها را کنار گذاشت و به روپرت اجازه داد شبکه تلویزیونی خود را در آمریکا راه‌اندازی کند. تحلیلگران او را به خاطر تلاش برای مقابله با CBS، NBC و ABC احمق می‌خوانند. اما روپرت صفحه اول فاکس را با اقدامات تحریک‌آمیز پر می‌کند و این شبکه یک موفقیت غیرمنتظره است. و وقتی تصمیم‌گرفت با راه‌اندازی یک کانال خبری راست‌گرا، سلطه CNN را به چالش بکشد، دوباره انتظارات را زیر پا گذاشت.

او فرزندانش را دوست دارد و می‌خواهد برای آنها ارثی بگذارد که معنایی داشته باشد، درست همانند پدرش. او می‌گوید: «من هیچ پسری از خانواده‌های رسانه‌ای سرشناس نمی‌شناسم که نخواسته راه اجدادش را دنبال کند. این یک زندگی خیلی عالی است».

در اوایل دهه 90 امپراطوری به ارث برده روپرت با بحران مالی مواجه شد و سهامش به شدت افت کرد. روپرت فهمید زمان آن رسیده که این امپراطوری را تمام و کمال از خواهرها و بردارهایش و حتی از مادرش بخرد. با سوء استفاده از قیمت پایین سهام به این هدف می‌رسد. در برداشت روپرت از امپراتوری خانواده، امپراتوری همیشه بر خانواده ارجحیت دارد.

روپرت چنان مشغول امپراطوری بود که جیمز کودک‌سال یکبار از مادرش پرسید آیا پدر دارد ناشنوا می‌شود که حرف‌های ما را نمی‌شنود؟ و مادر پاسخ داده بود نه. او فقط گوش نمی‌کند!

با جیمز و بردارش تقریبا همانند دوقلو رفتار می‌شد، رقیبانی در رقابت ناگفته برای تأیید گرفتن از روپرت. یک بار که جیمز در ۱۴ سالگی در روزنامه‌های استرالیایی روپرت کارآموزی کرد، در یک کنفرانس مطبوعاتی به خواب رفت و عکسی از چرت‌زدن او در روزنامه رقیب سیدنی مورنینگ هرالد منتشر شد.

طولی نکشید که دفتر مرکزی شهر نیویورک برای هر دو پسر رئیس کمی تنگ شد. در جلسات هیات مدیره، جیمز که به شدت تحلیلگر بود آزادانه لاکلان را به چالش می‌کشید، منطقش را مورد تردید قرار می‌داد و ایده‌هایش را زیر سوال می‌برد. لاکلان، با وجود تمام اعتماد به نفسش، به اندازه جیمز خوش بیان نبود، او در کودکی با نارساخوانی دست و پنجه نرم می‌کرد و مدتی هم گفتار درمانی گذرانده بود. این تنش‌ها برای دیگران در اتاق ناخوشایند بود، اما روپرت به ندرت وارد عمل می‌شد تا آنها را از هم جدا کند.

بالاخره روپرت جیمز را به هنگ‌کنگ فرستاد تا دستی به سر وروی یک شرکت تلویزیونی ماهواره‌ای آسیایی بکشد که از زمان خرید نیوز کورپ در سال 1993، 200 میلیون دلار ضرر کرده و در سوءمدیریت غرق شده بود. این برای جیمز خوشایند بود «کوه‌ها بلند هستند و امپراتور دور».

در سال 2003، جیمز به سمت مدیرعامل شرکت بزرگ تلویزیون ماهواره‌ای بریتیش اسکای برادکستینگ، ارتقا یافت که News Corp  39 درصد از سهام آن را در اختیار داشت. ورود او به لندن پر سر و صدا و ناخواسته بود. روپرت، که روزنامه‌های معروفش به او لقب «حفار کثیف» را داده بودند، یک شخصیت شرور در بریتانیا بود و انتصاب پسرش به مدیریت یک پخش‌کننده بزرگ بریتانیایی واکنش شدیدی را برانگیخت. قیمت سهام اسکای نزدیک به 20 درصد کاهش یافت.

اسکای سودآور بود، اما راکد. در میان بریتانیایی‌ها اسکای سرویسی گران‌قیمت بود که حق پخش فوتبال لیگ برتر را می‌خرید و به مشترکان خشمگین باج می‌داد. فرهنگ داخلی آن ماچو و جنگ‌طلبانه بود. جیمز می‌گوید ذهنیت غالب این بود: «همه از ما متنفرند و ما اهمیتی نمی‌دهیم».

قرار بود شرکت مجموعه‌ای از «ارزش‌ها» و بهترین شیوه‌های یک محل کار مدرن را داشته باشد. اما «همه این انگلیسی‌ها به هم نگاه می‌کردند که این لعنتی چی می‌گه؟»

 

تحت رهبری جیمز، تصویر نام تجاری اسکای بهبود و تعداد مشترکان افزایش یافت. متیو اندرسون، مدیر اجرایی اسکای می‌گوید: «او عملیات گاوچرانی را که توسط استرالیایی‌ها انجام شده بود، گرفت و آن را به یک شرکت معتبر و با رشد بالا تبدیل کرد.»

روپرت شیوه مدیریتی معروفی داشت: مدیران پرخاشگر را استخدام کنید، به آن‌ها شاهزاده‌های خود را بدهید، و بگذارید بی‌رحمانه کار کنند. این منش هسته مرکزی امپراتوری اساطیر مرداک بود؛ امپراتوری که بر اساس غریزه ساخته شده بود و توسط گروهی زیرک از دزدان دریایی و قماربازان خودخوانده اداره می‌شد.

اما کاترین، همسر جیمز، هم داشت سیاسی‌تر می‌شد. یک بار او به سخنرانی معروف ال گور درباره تغییر اقلیم گوش داد. کاترین بلافاصله عضو کارزار  اقلیمی کلینتون شد.

این امر باعث اختلاف بیشتر روپرت با عروسش شد. روپرت در جریان یک مشاجره بر سر ازدواج همجنس‌گرایان، اظهار داشت که اجازه دادن به زوج‌های همجنس‌گرا برای ازدواج، توهین به اصول حقوقی‌ست. کاترین به پدرشوهرش جواب داد: برخی از مردم در مورد طلاق هم همین را می‌گویند. روپرت در آن زمان با همسر سوم خود ازدواج کرده بود.

قربانی خانواده

در سال 2007، پس از استعفای لاکلان از شرکت به دلیل اختلاف با پدرش، جیمز از سمت خود در اسکای استعفا داد تا در تمامی فعالیت‌های نیوز کورپ در آسیا و اروپا به ارتقای شغلی دست یابد.

او تیمی از معاونان وفادار را گرد هم آورد که به اصطلاحات تخصصی M.B.A مسلط بودند و یک پیشنهاد بلندپروازانه برای به دست آوردن بخشی از اسکای که News Corp قبلاً مالک آن نبود، مطرح کرد. اگر چنین می‌شد بزرگترین خرید در تاریخ شرکت بود. جیمز می‌توانست احساس کند که اعتماد به نفس فزاینده‌اش پدرش را به هیجان آورده است.

مایکل وولف در بیوگرافی 2008 مرداک، می‌نویسد که جیمز عمدا در حال پرورش شخصیتی عمومی است که الگوی شخصیت پدرش است اما به‌جای اینکه این دو مرد را به هم نزدیک‌تر کند، گویا روپرت را تهدید می‌کند. ولف نوشت: «پدرش آشکارا افتخار می‌کند، حتی شاید کمی از او می‌ترسد.»

در سال 2002، یک نوجوان انگلیسی به نام میلی داولر ناپدید شد و پس از شش ماه جست و جو، جسد او پیدا شد. نزدیک به یک دهه بعد، در 4 ژوئیه 2011، گاردین مقاله‌ای منتشر کرد که مدعی بود روزنامه‌نگاران روزنامه خبری نیوز‌آو‌ورلد متعلق به مرداک به یک بازپرس دستور داده بودند تا پیش از انتشار محتوای برخی از پیام‌های قربانی، پست صوتی داولر را بشنوند

در ادامه گاردین ادعا می‌کرد نیوز‌آو‌ورلد به اطلاعات خانواده‌های سربازان کشته شده در افغانستان و عراق، بستگان قربانیان بمب‌گذاری 2005 لندن و مادر یک دختر 8 ساله که توسط یک پدوفیل به قتل رسیده بود، نیز دست یافته است.

در سال 2008، تنها شش ماه پس از شروع کار جدیدش، او با گوردون تیلور، مدیر فوتبالی که از شرکت به دلیل هک تلفن همراهش شکایت کرده بود، توافقنامه‌ای امضا کرد. در آن زمان برای جیمز خیلی چیز مهمی به نظر نمی‌رسید. بعدا مدیران به او شواهدی مبنی بر هک گسترده تلفن در نیوز‌آو‌ورلد ارائه کردند. جیمز می‌گوید با وجود مخالفت‌های روپرت، او به وکلای شرکت دستور داد که با پلیس تماس بگیرند و همه چیز را تحویل دهند.

اندکی پس از انتشار مقاله گاردین، جیمز با پدرش تماس گرفت و گفت که برای مهار بحران باید نیوز‌آو‌ورلد، پرخواننده‌ترین روزنامه این شرکت را تعطیل کنند. روپرت خوشحال نبود. او این رسوایی را حمله رقبای خود می‌دانست و راه مقابله با حمله، حمله متقابل بود. او به پسرش دستور داد که یک کلمه به مطبوعات نگوید. خودم می‌آیم لندن.

اما جیمز به چهره عمومی این رسوایی تبدیل شد. کارشناسان می‌گفتند شاید برای جیمز حکم زندان ببرند. برای فرونشاندن خشم مردم، یکی از مقامات ارشد شرکت باید استعفا می‌داد. قرعه به نام جیمز افتاد. او می‌دانست که پدرش از رویارویی خانوادگی متنفر است، اما این پیشنهاد نشان دهنده سطح جدیدی از بزدلی بود. پشنهاد استعفا را خواهرشان لیز داد و این پیشنهاد، رابطه خواهر و برادر را برای همیشه به هم زد. جیمز در سال 2012 با شرمندگی لندن را ترک کرد و به نیویورک بازگشت و از شغل خود به عنوان رئیس اجرایی واحد انتشارات مرداک بریتانیا و نیز ریاست خود در اسکای استعفا داد.

رقابت برای جانشینی

کاترین که روپرت همیشه سعی می‌کرد دو پسرش را به یک رقابت تقلبی وادار کند. به گفته کاترین، او آنها را در مقابل یکدیگر قرار می‌داد، اما همیشه یک برنده وجود داشت. هر ترفیعی که جیمز کسب کرده بود، از نظر کاترین، دعوتی برای شکست بود، تا روپرت بتواند اولین انتخابش برای جانشینی خود را تأیید کند. هنگامی که رسوایی هک تلفن رخ داد، در نهایت توانستند شکست را به جیمز تحمیل کنند.

می‌خواستم به جیمز بگویم این نباید عادی باشد که پدرت برای از بین بردن شغلت توطئه کند و تو را در معرض خطر گرفتاری قانونی قرار دهد تا شغلت را به برادر بزرگترت بدهد. اما جیمز مطمئنا همه اینها را می‌دانست. شاید او نمی‌خواست به ظلم و ستم پدرش فکر کند، یا این که او هرگز مورد علاقه پدرش نبوده. متوجه شدم که جیمز از روپرت محافظت نمی‌کرد. داشت از خودش محافظت می‌کرد. جیمز، با همه کاستی‌هایش، تنها پسر مرداک بود که از این تجارت چیزی می‌دانست. یکی از مدیران سابق شرکت به من گفت که از دست دادن جیمز «یک فاجعه» بود.

روپرت برای محافظت از با ارزش‌ترین برندهایش، امپراتوری خود را به دو قسمت تقسیم کرد، روزنامه‌ها و هارپر کالینز زیر چتر News Corp و دارایی‌های تلویزیون و فیلم ایالات متحده در یک شرکت جداگانه به نام فاکس قرن بیست و یکم مستقر شدند. روپرت رئیس هر دو شرکت باقی ماند.

جیمز هنوز مدیرعامل فاکس بود. چرا جیمز استعفا نداد؟ او به من گفت که درسی از کمدی الهی را راهنمای خود کرده است. در دروازه جهنم، دانته با شخصیتی روبرو می‌شود که تصور می‌شود پاپ سلستین پنجم است، که در زندگی از مقام پاپی کناره‌گیری کرده بود تا به عنوان یک گوشه‌نشین زندگی کند. انتخاب او به دلیل قداست و خلوص آن مورد تجلیل قرار گرفته بود، اما دانته او را ترسو می‌داند که در غیابش اجازه داده است شر وارد کلیسا شود. از نظر جیمز، معنی این درس دانته واضح بود: اگر فرصتی برای استفاده از قدرت برای همیشه دارید و تصمیم می‌گیرید که کنار بروید، مسئولیت عواقب بعدی بر عهده شماست.

ماجرای برگزیت و ترامپ

در ژوئن 2016، چند روز قبل از اینکه بریتانیا در مورد برگزیت رای دهد، جیمز در جلسه هیات مدیره News Corp در لندن شرکت کرد. ایده خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، در ماه‌های اخیر از سوی مطبوعات مرداک تقویت شده بود. روزنامه سان مقالاتی منتشر کرد و در مورد «کلاهبرداری بزرگ مهاجران» توسط بوروکرات‌های اتحادیه اروپا در بروکسل هشدار داد. ساندی تایمز از همه پرسی حمایت کرد و پوشش مطلوبی به بوریس جانسون، نماینده مجلسی با موهای شلخته داد. مخالفان استدلال می‌کردند که تصویب رفراندوم عواقب اقتصادی بدی خواهد داشت اما کسی اهمیت نداد. جنبش برگزیت نسخه بسیار خوبی در دست داشت.

جیمز در حال گپ زدن با سردبیران، مدیران و مدیران ارشد News Corp بود که خود جانسون وارد کار شد. وقتی کسی از او پرسید که آیا رفراندوم تصویب می‌شود، جانسون پوزخندی زد: خواهیم دید! «هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که برنده شود، از جمله خود جانسون.»

جیمز متوجه نگرش مشابهی شد در پوشش اولیه کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ در سال 2016 توسط رسانه‌های مرداک. جیمز نیز مانند بسیاری از افراد دیگر در مدار خود، در ابتدا ترامپ را یک نمایش فرعی می‌دانست. اما با اوج گیری کمپین این نامزد، نگاه‌ها در میان افراد داخل فاکس و نیوز کورپ روشن کننده بود.

 

جیمز، شاید ساده‌لوحانه، تصور کرده بود که برادر بزرگ‌ترش با پیشنهاد ترامپ برای ممنوعیت ورود مسلمانان به ایالات متحده مخالفت می‌کند. اما هر زمان که جیمز به یکی از این خشم‌ها اشاره می‌کرد، لاکلان عصبانی می‌شد. جیمز می‌گوید: «او بلافاصله ضد هیلاری شد. من یک جورهایی غافلگیر شده بودم.» با گذشت زمان، از میزان تمایل برادرش به افراط در ایده‌های «ارتجاعی» و «بومی‌گرایان سفیدپوست» شگفت‌زده شد. جیمز هرگز به لاکلان دوست داشتنی مشکوک نبود که یک ایدئولوگ مخفی است.

شگفت‌انگیزتر این که جیمز فکر می‌کرد پدرش اصلاً ایدئولوژی نداشت. او فکر می‌کرد پدرش یک بازاریاب آزاد فداکار، یک بین‌المللی‌گراست که از قدرت جهانی آمریکا حمایت می‌کند و به مهاجرت به عنوان منبع صنعت و نبوغ معتقد بود. محافظه کاری او فرسنگ‌ها با ترامپ فاصله داشت و در واقع، در چند ماه اول مبارزات انتخاباتی، روپرت آشکارا این نامزد را تحقیر می‌کرد. او به جیمز گفت که اگر ترامپ برنده شود، «پایان حزب جمهوری‌خواه» خواهد بود، و وقتی فاکس‌نیوز میزبان اولین مناظره مقدماتی حزب جمهوری‌خواه بود، طبق گزارش‌ها به مگین کلی، یکی از سوال کنندگان دستور داد تا ترامپ را تحت فشار گذارد. اما وقتی مشخص شد که جذابیت ترامپ برای مخاطبان روپرت بالاست، روپرت چرخش کرد.

صفحه سرمقاله وال‌استریت ژورنال، که سنگر محافظه کاری ریگان-تچری است، شروع به انتشار سرمقاله‌هایی در دفاع از سیاست‌های ترامپ کرد. مجموعه برنامه‌های پربیننده فاکس‌نیوز به تبلیغ‌کننده ترامپ تبدیل شد. نیویورک‌پست محبوب روپرت جلدهایی را برای تجلیل از پاره کردن تقواهای لیبرال توسط ترامپ منتشر کرد. هیچ راه روشنفکری منسجمی برای تطبیق این چهره با چهره قبلی روپرت وجود نداشت. جیمز به این نتیجه رسید این یعنی قدرت و سود و شیطنت.

 

جیمز می‌گوید: «این فرهنگ تبلوید [روزنامه‌نگاری تَبلوید یا روزنامه‌نگاری تابلوید سبک پرطرفدار روزنامه‌نگاری است که در بین عموم به نشریات زرد و شایعه‌پراکن شهرت دارند] وجود دارد که در بدترین حالت، به چیزی بد، ترسناک و دستکاری شده متاستاز می‌دهد.» این تقویت کننده‌های ترامپ چیزی شبیه به «به هر حال او رئیس جمهور نمی‌شود، چه ضرری دارد درباره حرف بزنیم؟» انجام دادند. جیمز این رسانه‌ها را با پل فون هیندنبورگ، رئیس‌جمهور آلمان مقایسه می‌کند که در سال 1933 سهواً به به قدرت رسیدن هیتلر کمک کرد و به خود لقب «کشنده جمهوری» را داد.

جیمز بعدا به من گفت: «من توانایی انگیزه سود را برای وادار کردن مردم به انجام کارهای وحشتناک دست کم گرفتم، برای وادار کردن شرکت‌ها به کارهای وحشتناک».

 

در ژوئن 2017، رگولاتورهای بریتانیایی، دومین پیشنهاد مرداک را برای خرید رویای دیرینه جیمز، اسکای، تأیید کردند. رگولاتورها به نگرانی‌های ضدتراست اشاره داشتند، اما جیمز بر این باور بود که دلیل واقعی را می‌داند: او اکنون ریاست شرکتی را بر عهده داشت که در سراسر جهان به عنوان یک ماشین تبلیغاتی رسوایی برای دونالد ترامپ شناخته می‌شد.

برادری و رقابت

جیمز و لاکلان در حالی که فاکس را با هم اداره می‌کردند، سعی کردند وحدت بین خود را به نمایش بگذارند. اما در واقعیت، تقسیم قدرت یک فاجعه بود. در داخل شرکت، لاکلان از هرگونه حرفی مبنی بر اینکه برادر کوچکترش مدیر مجرب‌تری است متنفر بود. و جیمز از اطمینان لاکلان در مورد جزئیات شرکتی که یک دهه پیش ترک کرده بود، خشمگین می شد. جیمز می‌گفت: «نمی‌توانید توانایی‌های لازم برای اداره شرکت‌های بزرگ و پیچیده را با خاصیت نفوذ ایجاد کنید.»

هر دو برادر، در دو سوی یک دریا، باید هر تصمیم مهمی را امضا می‌کردند و لاکلان اغلب در صورت نیاز آشکارا پیدایش نبود. او جلسات را نادیده می‌گرفت و روزها بدون پاسخ دادن به ایمیل‌های جیمز می‌گذشت. کارکنان شرکت گیج شده بودند. یکی از کارمندان سابق به من گفت: «مثل بازی موازی بود، اما یکی از آنها بازی نمی‌کرد.»

در آگوست 2017، کانال خبری کابلی که جیمز ظاهراً آن را اداره می‌کرد، ساعت‌ها به دفاع از ترامپ پرداخت، که گفته بود «افراد بسیار خوبی» با نئونازی‌ها راهپیمایی می‌کنند.

 

جیمز می‌خواست چیزی در مورد شارلوتزویل [محل گردهمایی اتحاد راست‌گرایان ۲۰۱۷] به کارمندانش بگوید. اما می‌دانست که پدر و برادرش چه نظری دارند: جیمز متدین و آزرده بار دیگر سیاست شخصی‌اش را به رخ همه می‌کشد. جیمز می‌خواست به کارمندان مسلمان خود اطمینان دهد و با این سیاست مخالفت می‌کند؛ لاکلان اصرار داشت که آن را کمرنگ کند.

در نهایت، کاترین یک سوال روشن‌کننده پرسید: «اگر قرار نیست در برابر نازی‌ها بایستید، در مقابل چه کسی قرار خواهید گرفت؟»

 

جیمز تصمیم گرفت بدون مشورت با روپرت یا لاکلان اظهارات خود را بیان کند. او در ایمیلی که برای دوستانش ارسال شد و بلافاصله به مطبوعات درز کرد، معترضان در شارلوتزویل و همچنین واکنش ترامپ به آنها را محکوم کرد. او نوشت: «حتی نمی‌توانم باور کنم که باید این را بنویسم: ایستادگی در برابر نازی‌ها ضروری است؛ نازی‌های خوبی وجود ندارند.» او و کاترین یک میلیون دلار به گروه ضد افترا اهدا کردند و دیگران را تشویق کردند که به آنها بپیوندند.

 

این زوج فکر کردند که روپرت نیز ممکن است نظری دهد. او مدت‌هاست که خود را مخالف مغرور یهودستیزی می‌دانست و حتی برای همین منش از او تجلیل شده. اما روپرت و لاکلان ساکت ماند.

 

تا پاییز آن سال جیمز می‌خواست استعفا دهد. اوضاع با برادرش غیرقابل تحمل می‌شد. لاکلان هیچ علاقه‌ای به اصلاحات جیمز نداشت و جیمز دیگر نمی‌توانست از تأثیری که فاکس نیوز بر سیاست ایالات متحده و شهرت شرکت گسترده‌تر مورداک می‌گذارد چشم‌پوشی کند.

 

در همین زمان، روپرت با رئیس دیزنی، باب ایگر، درباره فروش احتمالی استودیوی فیلم و تلویزیون قرن بیست و یکم فاکس صحبت کرد. پس از دهه‌ها ساخت امپراتوری، روپرت با این واقعیت کنار می‌آمد که فاکس آنقدر بزرگ نیست که بتواند در جنگ‌های استریمینگ با نتفلیکس، اپل و آمازون رقابت کند. بهتر است شرکت را به عشق اولش، اخبار، تقلیل دهد و از دیگر چیزها پول به دست آورد.

جیمز می‌دانست که فروش به او پوششی می‌دهد تا شرکت را ترک کند بدون اینکه گمانه‌زنی‌های زیادی در مورد شکاف‌های رو به رشد خانواده ایجاد کند. جیمز خودش مذاکره را شروع کرد.

 

با شکل‌گیری معامله دیزنی، لاکلان بیشتر و بیشتر با او دشمنی کرد. او غر می‌زد که خانواده‌اش را از استرالیا به لس‌آنجلس نقل مکان کرده است تا بتواند بر یک امپراتوری رسانه‌ای مناسب ریاست کند. اکنون آنها می‌خواستند جذاب‌ترین دارایی آن را کنار گذارند و مجموعه‌ای از ایستگاه‌های تلویزیونی، کانال‌های کابلی، روزنامه‌ها و کتاب‌های کوچک‌تر را به او بسپارند که به گفته یکی از کارمندان سابق News Corp، او به عنوان «ShitCo» [شرکتی است که اطلاعات زیادی از محصولات تولیدی یا خدماتی که ارائه می‌دهد ندارد] از آن یاد می‌کرد.

 

لاکلان در یکی از دیدارهایش با جیمز و روپرت، عصبانی شد. او تهدید کرد و در مورد مخالفت خود با این توافق فریاد زد و اولتیماتوم داد: اگر این معامله را انجام دهید، پسری نخواهی داشت و تو هم برادری نخواهی داشت. در نهایت، یک برادر و پسر از هم جدا شدند، اما نه آنی که تصورش را می‌کردند.

این معامله در 20 مارس 2019 بسته شد: دیزنی فاکس قرن بیست و یکم را به قیمت 71.3 میلیارد دلار خریداری کرد. جیمز و خواهران و برادرانش هر کدام تقریباً 2 میلیارد دلار دریافت کردند.

روزی که قرارداد بسته شد، جیمز و کاترین 100 میلیون دلار به بنیاد اقلیمی خود کمک کردند. دفاتر آن در منهتن پایین، دو طبقه بالاتر از شرکت سرمایه گذاری جدید جیمز، لوپا سیستمز بود. نام این شرکت در اساطیر رومی از گرگ زن گرفته شده که از پسران دوقلو رموس و رومولوس پرستاری می‌کند، یکی از آنها یکی دیگر را می‌کشد تا اولین پادشاه رم شود.

 

در ژانویه 2020، خبرنگار دیلی بست با جیمز تماس گرفت. استرالیا در آتش می‌سوخت، آتش‌های تغییر اقلیم؛ اما در رسانه‌های خبری استرالیایی مرداک، این تصور پوچ تلقی می‌شد. خبرنگار دیلی بست می‌خواست بداند نظر جیمز در این مورد چیست. این همان سوالی بود که او همیشه نادیده‌اش گرفته بود؛ اما این بار احساس متفاوتی داشت.

جیمز از سخنگوی خود خواست تا بیانیه‌ای را به دیلی بیست بدهد: «دیدگاه‌های کاترین و جیمز در مورد اقلیم کاملاً ثابت است و آنها به دلیل نوع پوشش خبری نیوز کورپ و فاکس درباره این موضوع و به ویژه از تکذیب مداوم آن در بین رسانه‌های خبری استرالیا ناامید هستند.»

این نقل قول هیات مدیره News Corp را عصبانی کرد. در ماه مه، به جیمز گفته شد که اگر از کرسی هیات مدیره استعفا ندهد، اخراج می‌شود؛ نتیجه‌ای که انتظارش را داشت. استعفا داد.

 

موجی از گمانه زنی‌های رسانه‌ای درباره خانواده مرداک‌ها به دنبالش آمد که به نظر می‌رسید سطوح بالاتری از پارانویا را در خانواده ایجاد می‌کند.

 

ناظران از مدت‌ها پیش فهمیده بودند که لیز و پرو لیبرال‌هایی هستند که با شیب سمت راست رسانه‌های روپرت مخالف بودند، در حالی که لاکلان مردی بود که عین پدرش ساخته شده بود. جیمز همیشه متغیری ناشناخته بود. اکنون که او در حال اتخاذ موضع علنی متضاد بود، کارشناسان پیش‌بینی می‌کردند که او و خواهرانش پس از مرگ روپرت با هم متحد می‌شوند، برادرشان را از دفتر بیرون می‌آورند و در نهایت News Corp را اهلی می‌کنند. کلماتی مانند کودتا در مطبوعات پخش می‌شد و روپرت مشکوک بود که جیمز خودش دست به کار خواهد شد.

اکنون درک روپرت از پسر کوچکترش بیشتر با آنچه قبلا دیده بود شکل گرفت. جیمز در حال تبدیل شدن به یک مشکل بود. روپرت بر این باور بود که معامله‌ای که به لیبرال‌ها کنترل هر بخشی از امپراتوری او را بدهد، ضربه‌ای غیرقابل تحمل به میراث او خواهد بود.

در هفته‌های پس از انتخابات 2020، فاکس نیوز بارها ادعاهای دروغینی مبنی بر تقلب در انتخابات علیه دونالد ترامپ منتشر کرده بود. اکنون، در نتیجه توطئه‌های بی‌ملاحظه، شرکت مادر این شبکه در حال پرداخت یکی از بزرگترین توافقنامه‌های افترا در تاریخ بود.

و زوال آغاز شد

روپرت در نهایت تصمیم گرفت که بهترین راه این است که قدرت رای جیمز و خواهرانش را نفی کند. برای انجام این کار، روپرت باید اعتماد خانواده مرداک را اصلاح کند تا لاکلان پس از مرگ او کنترل یکجانبه همه چیز را در اختیار بگیرد. اما اصلاحات فقط در صورتی مجاز بود که به نفع ذینفعان باشد، روپرت باید نشان می‌داد که سلب حق رای از سه فرزندش برای آنها بهترین کار است.

خصومت خانوادگی کار را به دادگاه کشاند. یک طرف جیمز و کاترین در کنار لیز و پرو و طرف مقابل روپرت و لاکلان. حتی در روز دادگاه در سپتامبر 2024 نحوه ورود به دادگاه را طوری تنظیم کرده بودند که مجبور نباشند با هم رو در رو شوند.

بالاخره در در 7 دسامبر، حکم صادر شد. روپرت و لاکلان شکست خورده بودند.

بر اساس این حکم سرنوشت دارایی‌های مرداک به همان الگوی سال‌ها قبل بازگشت. کنترل شرکت‌ها، به احتمال زیاد، روزی به طور مساوی بین چهار فرزند بزرگتر تقسیم می‌شود. فقط اکنون وارثان روپرت بیش از هر زمان دیگری از هم جدا شده بودند، یک جانشین انتخابی در یک طرف، و سه خواهر و برادر بیگانه او در طرف دیگر. این دقیقا چه معنایی برای امپراتوری خواهد داشت، سوالی است که تا زمانی که پدرشان نمیرد به آن پاسخ داده نمی‌شود.

جیمز و کاترین روی پروژه‌های خودشان تمرکز کرده‌اند. این زوج میلیون‌ها دلار به کمپین‌های دموکرات و ده‌ها میلیون دلار به طرح‌های تغییر اقلیم کمک کرده‌اند و تحقیقات در مورد اطلاعات نادرست و افراط‌گرایی سیاسی را تأمین مالی کرده‌اند. در سال 2021، کاترین ده‌ها گروه «اصلاحات دموکراسی» را متقاعد کرد تا حول فشار برای انتخابات مقدماتی باز و رأی‌دهی انتخابی، حمایت مالی از طرح‌های رأی‌دهی موفق در آلاسکا و واشنگتن دی‌سی، متحد شوند، و جیمز بار دیگر در هند تجارت می‌کند، همان جا که در یکی از بزرگترین شرکت‌های رسانه‌ای کشور سرمایه‌گذاری کرده است. او سهام بزرگی را در جشنواره فیلم ترایبکا و آرت بازل خریداری کرده است.

روپرت و لاکلان استدلال می‌کنند که جیمز با تغییر سیاست رسانه‌ها ارزش شرکت‌هایشان را کاهش می‌دهد.

جیمز بر این باور است که فاکس‌نیوز همچنان می‌تواند از منظر محافظه‌کارانه گزارش دهد بدون اینکه مثلا بستری برای پزشکان بی‌صلاحیت باشد برای انتشار اطلاعات نادرست پزشکی در طول یک بیماری همه‌گیر، یا معرفی نادرست یک شرکت نفتی به‌عنوان متخصص تغییر اقلیم. جیمز می‌گوید: اجازه دادن به سیدنی پاول، وکیل سابق ترامپ برای انتشار تئوری‌های توطئه دستگاه رای‌گیری، سه چهارم میلیارد دلار هزینه برای فاکس داشته است، و شکایت بزرگ‌تری هم برای دیگر افتراها همچنان در جریان است.

پدر 93 ساله او بالاخره روزی خواهد مرد و خانواده‌ای را که در حال جنگ با خودش هستند، ترک می‌کند، بعد گروهی از بچه‌های از هم دور افتاده و همسران سابق در یک مراسم تشییع جنازه گران‌قیمت با هم احوالپرسی می‌کنند.

جیمز کتاب خاطرات هادریان امپراتور رم در قرن دوم را می‌خواند. در جایی از کتاب نوشته سلف امپراتوری هادریان از رویارویی با پایان خود امتناع می‌کند. هادریان بر او ترحم می‌کند: «ما آنقدر متفاوت بودیم که او نمی‌توانست در من چیزی را بیابد که اکثر افرادی که اقتدار کامل دارند، در بستر مرگ ناامیدانه به دنبال آن هستند، جانشینی مطیع که از قبل متعهد به همان روش‌ها و حتی اشتباهات یکسان است.»

جیمز متوجه شد که به مدت چند دهه، روپرت سعی کرده فرزندانش را به وسیله‌ای برای جاه‌طلبی دودمانی تبدیل کند، وسیله‌هایی برای جاودانگی. در این روند، او خانواده را ویران کرد. اکنون جیمز در سن 52 سالگی، در تلاش است تا خود را از شخصیتی که زمانی در داستان مرداک‌ها بازی می‌کرد، رها کند.

جیمز روزی در یک سخنرانی دانشگاهی به دانشجویان گفته «هرگز خود را در موقعیتی قرار ندهند که دیگران موفقیت را برایشان تعریف کنند.» نصیحت خوبی بود که اگر خودش به آن عمل می‌کرد زندگی‌اش چقدر متفاوت می‌شد.

ناامید کننده بود. شاید هیچ کس نمی‌خواست بشنود وارث ثروتمند یک خانواده قدرتمند از پدرش شکایت می‌کند. اما تاریخ از این موارد فراوان داشت.

فاطمه لطفی

هفته نامه صدا

برچسب ها
مشاهده بیشتر

فاطمه لطفی

• فوق لیسانس مهندسی محیط زیست • خبرنگار تخصصی انرژی • مترجم کتابهای عطش بزرگ، تصفیه پسابهای صنعتی، تصفیه آب، استفاده مجدد از آبهای صنعتی، فرایندها و عملیات واحد در تصفیه آب و ساز و کار توسعه پاک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن