پیروزی استــاد

موسی غنی‌نژاد به اصلی‌ترین سخنگوی لیبرالیسم تبدیل شد

«موشک‌های نقطه‌زن و پهپادهای ما برد اقتصاد دستوری را نشان داد.» این جمله علی علیزاده، فعال فضای مجازی یا به تعبیری پژوهشگر سیاسی در مناظره با موسی غنی‌نژاد، اقتصاددان همه چیز را آشکار کرد. اقتصاد دستوری در چند دهه گذشته همه صنایع و تولید کشور را با چالش‌های زیادی مواجه کرده و بزرگترین حاصلش خارج شدن اقتصاد از دست مردم است. حالا طبق گفته موسی غنی‌نژاد، ما دیگر بخش خصوصی نداریم، بلکه بخش خصولتی داریم. خروج اقتصاد از دست مردم تبعات زیادی برای جامعه دارد و نهایی‌ترین تبعات این اتفاق را می‌توان در وضعیت اقتصادی این روزهای ایران مشاهده کرد.

به گزارش «انرژی امروز» از روزنامه هم‌میهن؛ اما در مقابل نام لیبرالیسم را آنقدر برای توصیف پلشتی‌ها به‌کار گرفته‌اند که حتی به زبان آوردنش هم گویی جرم است. منظور از این واژه اما همان حاکمیت قانون است. این واژه یعنی دیگر دولت نباید در اقتصاد دخالت کرده و قیمت دستوری تنظیم کند. یا به تعبیر موسی غنی‌نژاد این واژه یعنی، «آزادی و سرریز آن در زندگی هر فرد به معنای ثروت و رفاه بیشتر.» مناظره ساعت 10:30 دقیقه شروع شد و تا پاسی از شب ادامه داشت. یک طرف دقیق و منطقی اما دیگری در سطح سیر می‌کرد. بحث‌های یک طرف منسجم بود، اما طرف دیگر پراکنده‌گویی می‌کرد و هر لحظه از یک شاخه به شاخه دیگر می‌پرید. یک طرف آکادمیک بحث می‌کرد و دیگری در مقام دفاع از ایدئولوژی خود در مناظره حاضر بود. یک طرف دلسوزانه و در مقام معلمی گفت‌وگو می‌کرد، اما دیگری انگ می‌زد و پرخاش می‌کرد. در نهایت یک طرف قصد روشن کردن دیدگاه‌های اقتصادی را داشت و قصد دیگری غالب کردن عقیده خود به‌جای مباحث اقتصادی بود. اگرچه مباحث مطرح‌شده در این مناظره قابل تأمل بود، اما حاشیه‌های این مناظره به تأملات بیشتری نیاز دارد. هنوز صبح نشده بود که ویدئوی مناظره موسی غنی‌نژاد و علی علیزاده در تمام رسانه‌های اقتصادی و سیاسی کشور منتشر شد. فضای مجازی هم از قافله عقب نماند و این ویدئو در اکثر صفحه‌های فعال اقتصادی بارگذاری شد. دامنه تاثیرگذاری دو مناظره اخیر موسی غنی‌نژاد به‌شدت وسیع بود و حالا دیگر حتی مردم کوچه و بازار هم استاد اقتصاد و بزرگ‌ترین حامی لیبرالیسم در ایران را می‌شناسند. موضوع بحث لیبرالیسم بود. اگر در دهه 70 کسی از لیبرالیسم دم می‌زد، احتمالا انگ‌ غرب‌گرایی به او می‌زدند و چه بسا که برای نظرش تنبیه هم می‌شد، اما در همان زمان موسی غنی‌نژاد خود را یک لیبرال معرفی کرد. حالا آقای لیبرال دوباره جنجال به پا کرده و انگار استاد لیبرالیسم دوباره پیروز شده است.

چپی که راست شد

زندگی موسی غنی‌نژاد را می‌توان به چند مهاجرت طولانی تقسیم کرد. او در سال 1348، یعنی در سن 18 سالگی در رشته حسابداری دانشگاه مدیریت تهران پذیرفته شد و به تهران آمد. این اولین مهاجرت غنی‌نژاد بود. او در مصاحبه‌ اخیر خود با رسانه «فردای اقتصاد» در رابطه با اندیشه‌های سیاسی خود در دوران دانشجویی گفت: «آن اوایل که به دانشگاه آمده بودم، گرایشات چپ داشتم و برای همین دانشگاه را قبول نداشتم و درس هم نمی‌خواندم. برای همین ترم دوم مشروط شدم و مسئولان دانشگاه تعجب کردند. آن زمان من در کتابخانه دانشگاه تهران به دنبال کتاب‌های مارکس می‌گشتم، اما پیدا نمی‌کردم. مسئولان کتابخانه همیشه می‌گفتند که کتاب‌های مارکس را کسی قرض گرفته است. من بارها مراجعه کردم، اما بعد متوجه شدم که این کتاب‌ها را به کسی نمی‌دهند.» غنی‌نژاد بعد از پایان دوره کارشناسی در سال 55 برای تحصیل در حوزه اقتصاد به فرانسه رفت. او در دانشگاه سوربون اقتصاد خواند و در این دوره بود که از مکتب مارکسیسم روی‌گردان شد. او در این رابطه می‌گوید: «وقتی به فرانسه رفتم و کتاب‌های متفکران چپ را به فرانسوی و انگلیسی خواندم، از چپ‌ها ناامید شدم. من با خواندن متن‌های مارکسیستی با اقتصاد بازار آزاد آشنا شدم.» غنی‌نژاد بعد از اتمام دوره دکتری خود در رشته اقتصاد توسعه به ایران بازگشت و مدتی هیئت‌علمی دانشکده حسابداری دانشگاه نفت بود و بعد از آن هم به موسسه نیاوران رفت اما هیچ‌وقت سهمی در مدیریت یا سیاست‌گذاری اقتصاد ایران نداشت. او در این رابطه می‌گوید: «من هیچ‌وقت وارد کار اجرایی نشدم چون فکر می‌کردم که نباید در این سیستم وارد کار اجرایی شوم.»

تجددطلبی و توسعه در ایران، آزادی‌خواهی نافرجام (نگارش مشترک با دکتر محمد طبیبیان)، دربارهٔ هایک، آزادی، اقتصاد و سیاست، معرفت‌شناسی اقتصاد، اقتصاد و دولت در ایران، اقتصاد به روایت دیگر، اندیشه آزادی: نگاهی از منظر اقتصاد سیاسی تجربه ایران معاصر (نگارش مشترک با دکتر محمد طبیبیان، حسین عباسی و علی کمر) و آزادسازی و عملکرد اقتصاد کتاب‌های اوست. امروز غنی‌نژاد به‌عنوان یکی از بزرگترین اقتصاددانان ایرانی در زمینه معرفت‌شناسی علم اقتصاد برشمرده می‌شود. علاقه و مطالعه او به فلسفه باعث ایجاد نوعی نگرش عمیق در معرفت‌شناسی اقتصاد شده است.

دومین مناظره

موسی غنی‌نژاد بعد از مناظره‌اش با مسعود درخشان در انظار عمومی شناخته شد. این به آن معنا نیست که کسی قبلا او را نمی‌شناخت، اما بعد از مناظره جنجالی غنی‌نژاد و درخشان، مردم کوچه و بازار هم بزرگترین حامی لیبرالیسم در ایران را شناختند. شنبه نیز غنی‌نژاد مجدد در مناظره‌ای با علی علیزاده مباحثی مطرح کرد که نحوه و سرعت انتشار نظرات او بر اهمیت او و گفته‌هایش تاکید می‌کند. او در این مناظره مواضعی که در خصوص لیبراسیم دارد و آنچه در ایران از لیبرالیسم می‌دانند را تشریح کرد:

«در ایران امروز، لیبرالیسم را به ناسزای سیاسی تبدیل کردند. این موضوع از اول انقلاب اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد. به همین دلیل من در دهه ۷۰ با هدف آغاز گفت‌وگو درباره مفهوم لیبرالیسم خود را لیبرال نامیدم که معادل ایرانی آن طرفداری از آزادی‌خواهی است. لیبرالیسم به‌معنای بی‌بندوباری نیست، بلکه به معنای آزادی و سرریز آن در زندگی هر فرد به‌معنای ثروت و رفاه بیشتر است.» موسی غنی‌نژاد، پژوهشگر اقتصاد و اندیشمند اقتصاد توسعه، مناظره خود با علی علیزاده را با این جمله شروع کرد. غنی‌نژاد در ادامه درباره ریشه‌های تاریخی لیبرالیسم گفت: «ریشه‌های اولیه لیبرالیسم زمانی شروع شد که کلیسا گفت، من علاوه بر آخرت، متولی دنیا نیز هستم و این به یک چالش تبدیل شد. ابتدا ویلیام اوکامی به پاپ اعتراض کرد. او معتقد بود کلیسا متولی دنیا و آخرت نیست، چون خداوند به همه عقل یکسان داده تا بشر با مطالعه کتاب آسمانی خودش راه درست را تشخیص دهد. بعد از این اعتراض بود که بحث فردیت عنوان شد. سپس جان لاک در قرن ۱۷ در ادامه اندیشه فردگرایی عنوان کرد که خداوند به انسان حق حیات و آزادی داده و هیچ انسان دیگری حق نقض این دو مورد برعلیه دیگر افراد را ندارد. در آخر آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل عنوان کرد انسان در تلاش آزادانه برای معیشت خود، ثروت را خلق می‌کند و آزادی دلیل خلق ثروت و رفاه بیشتر برای مردم می‌شود. ایده حکومت قانون در اندیشه لیبرالیسم در واقع از توحید برداشت شده است. مهم‌ترین فیلسوف‌های لیبرال ریشه‌های دینی دارند.» بعد از بررسی تاریخچه لیبرالیسم توسط غنی‌نژاد، علی علیزاده موضع او را پیشاکانتی و پیشاهگلی که جامعه و تاریخ را در نظر نمی‌گیرد خواند. غنی‌نژاد در ادامه در رابطه با ریشه‌های فساد در ایران گفت: «ما در ایران قصد داریم همه چیز را خودمان بسازیم. ما می‌خواهیم فرهنگ، اقتصاد و… مهندسی کنیم. هاشمی‌رفسنجانی در سال ۶۸ به این دلیل که اقتصاد ایران حدود 10 مدیریت دستوری داشت و همین مدیریت دستوری اقتصاد را به خاک سیاه کشانده بود، مجبور به اصلاحات شد. ریشه فساد در اقتصاد ایران دقیقا در همان دهه ۶۰ به علت اقتصاد دستوری و دولتی شکل گرفت. من در سال ۱۳۷۱ در مجله «ایران‌فردا» که متعلق به آقای سحابی که از روشنفکران چپ بود نوشتم مقدمه اصلاحات اقتصادی، آزادسازی است نه خصوصی‌سازی. در زمان اصلاحات هاشمی اینقدر از چپ و راست جنجال به پا شد که هاشمی در دوره دوم مجبور به عقب‌نشینی شد و اصلاحات اصلی توسط خاتمی و چپ‌هایی که حالا اصلاح‌طلب شده بودند، رخ داد. ما در کشور اقتصاد دستوری و سرمایه‌داری رفاقتی و… داریم، اما اقتصاد بازار در کشور ما معنا ندارد. وقتی شما در جامعه‌ای هستید که با دستور اداره می‌شود، هیچ کاری با مفهوم مدرن نمی‌توانید انجام بدهید.» در این بخش مناظره، علی علیزاده، موسی غنی‌نژاد را به حمایت از کودتای 28 مرداد متهم کرد و مشکلات کشور را به لیبرالیسم ربط داد. غنی‌نژاد در پاسخ گفت: «آقای علیزاده تمام مشکلات ایران را به لیبرالیسم، نئولیبرالیسم، بانک جهانی و غرب مرتبط می‌کند. در اقتصادی که همه بازارهایش دستوری اداره می‌شود چطور چنین ادعایی می‌کنید؟ در این مملکت کدام بازار کار می‌کند؟ دولت تمام بازار‌ها را به هم ریخته است. لیبرالیسم در ایران شوخی ‌است. چطور می‌گویید لیبرالیسم ایران را بدبخت کرده؟ ما اصلا بخش خصوصی نداریم، بخش خصولتی داریم. بله من طرفدار خصوصی‌سازی بودم، اما بعداً فهمیدم خصوصی‌سازی در ایران همه‌اش بازی است و دولت پشت آن است. اسم آن را هم واگذاری گذاشته‌اند. واگذاری به کی؟ به عمه، خاله و دایی؟ جزء معدود بازار‌ها و صنایعی که دولت در آن دست نبرد، صنعت شکلات‌سازی بود و این از معدود صنایع موفق ایران هم هست. لیبرالیسم یعنی دولت سر به سر مردم نگذارد. به همه دستور ندهد. لیبرالیسم یعنی حکومت قانون. در این مملکت قانون در کجا قرار گرفته است؟ حتی فرهنگ ما هم دستوری است. من می‌گویم مشکل ما این است که همه چیز دست دولت افتاده و دولت ناکارآمد است. وظیفه دولت برقراری حکومت قانون است. کجا در مملکت ما قانون به درستی اجرا می‌شود؟ دولت وظیفه خودش را انجام نمی‌دهد و کار‌های دیگری می‌کند. آقای علیزاده سخنان بامزه‌ای می‌گویند. می‌فرمایند کره‌جنوبی و غربی‌ها هم از خودروسازی‌شان حمایت کردند. صنعت اتومبیل ما که ۵۰ سال است از آن حمایت می‌کنند، پدر مصرف‌کننده را درآورده و تا می‌گوییم بالای چشمت ابرو است، می‌گویند پس اشتغال و… چه می‌شود. این اجحاف در حق ملت است. مردم نیاز به آزادی دارند. آزادی در اقتصاد، آزادی در سیاست، آزادی در فرهنگ. ما ۵۰ سال از خودروسازی حمایت کردیم، قرار است تا ۱۰۰ سال دیگر هم حمایت کنیم؟ آقای علیزاده از ابتدا تا حالا واقعیت‌های جامعه ما را آنطور که دوست داشتند بیان کردند نه آنطوری که واقعا هست. اسم آزادی مانند جن و بسم‌الله است. وقتی از آزادی صحبت می‌شود می‌گویند بحث سیاسی شد، از اقتصاد حرف بزنید.»

برچسب ها
مشاهده بیشتر

فاطمه لطفی

• فوق لیسانس مهندسی محیط زیست • خبرنگار تخصصی انرژی • مترجم کتابهای عطش بزرگ، تصفیه پسابهای صنعتی، تصفیه آب، استفاده مجدد از آبهای صنعتی، فرایندها و عملیات واحد در تصفیه آب و ساز و کار توسعه پاک

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن