پلاسکوی اقتصاد نفتی
سیدکامران باقری، مشاور مدیریت نوآوری در یادداشتی در شماره امروز `روزنامه شرق` نوشت: روریختن ساختمان پلاسکو، حادثهای هولناک و اندوهبار برای همه ایرانیان است. جانباختن جمعی از آتشنشانان فداکار در این حادثه، بر عمق تأثر ملت ایران افزود. خیلیها به درستی نگران شدند که با وجود هزاران ساختمان بزرگ، فرسوده و غیراستاندارد در تهران، وقوع زلزلهای محتمل در تهران میتواند خسارات گستردهای برای کشور در پی داشته باشد.
اما نگارنده نگرانی دیگری نیز دارد که ناشی از خطری بزرگتر است. ساختمان پلاسکو در زمان ساخت، در سال ١٣۴١ جزء مدرنترین ساختمانهای ایران و مایه مباهات سازندگان خارجی آن و کشور میزبان بود. در پنج دهه که از ساخت این بنا میگذرد، دانش مهندسی و معماری شاهد پیشرفتهایی شگرف بوده است. ساختمان پلاسکو بر پایه استانداردهایی ساخته شده بود که در سایه این پیشرفتها بهتدریج زیر سؤال رفتند و استانداردهای علمیتر و بهبودیافته جای آن را گرفتند.
مالک ساختمان میتوانست با بهکارگیری دانش و فناوریهای جدید، برای تقویت و نوسازی بنای پلاسکو اقدام کند که نکرد. بهتدریج آن ساختمان، منزلت اولیه خود را از دست داد و دفاتر شرکتهای معتبر بینالمللی در آن جای خود را به کارگاههای غیراستاندارد تولیدی منسوجات ارزانقیمت دادند.
انباشت فراوان مواد قابل اشتعال در ساختمانی که نه استاندارد روز را داشت و نه مجهز به سامانههای ایمنی آتشنشانی بود، خبر از خطری قریبالوقوع میداد. نهادهای ناظر خطر را گوشزد میکردند اما گوش شنوایی برای این نهیبها نبود تا اقدامی در عمل روی دهد. مالک به دریافت اجارهبهای سهلالوصول ماهانه دلخوش بود و مستأجران، غرق در تکاپوی تلاش روزانه، چشم را بر خطر بیخ گوششان بسته بودند. شهرداری هم که اراده اعمال تغییر را داشت، احتمالا به سببی مانند تعارفات اداری با مالک یا پیامدهای اعتراض جمعی مستأجران و نمایندگان اصناف، چشمش را بر خطر بست. جماعت چشمبسته بر خطر، گمان کردند یا ترجیح دادند باور کنند که اگر روزی هم آتشی بر خرمن یکی از واحدها افتد، پیش از سرایت به دیگر واحدها و طبقات، میتوان با استفاده از کپسولهای آتشنشانی یا برآوردن فریاد کمک و حضور آتشنشانی محل، بر آن چیره شد. از نگاه آنها تماس اضطراری با ١٢۵ پایان آتش بود.
این پندارشان با چند اشتباه مهلک همراه بود؛ نخست، فکر میکردند آتش از کپسول آتشنشانی میهراسد و خاموش میشود. دوم، گمان میبردند در روز حادثه، لهیب آتش واحد به واحد و طبقه به طبقه پیش میرود و آنها مجال واکنش یا درخواست کمک خواهند داشت. سوم، انتظار داشتند مأموران آتشنشانی در کمترین زمان و با پیشرفتهترین تجهیزات از راه برسند و کار آتش را یکسره کنند. اما افسوس که فرضیات، جملگی خطا بود. آتشی که کپسولهای غیراستاندارد از مهار آن عاجز شدند، در چشمبههمزدنی ساختمان را کباب کرد.
مأموران آتشنشانی از دل ترافیک جانگیر پایتخت گذشتند و برای مهار آتش در ارتفاع بلند، سلاح کافی نداشتند. سازه کهنه ساختمان پلاسکو زودتر از تصور همگان، در برابر چشمان حیرتزده مردمان حاضر و ناظر، به خود پیچید و خم شد و گردن و کمرش با تسلیمشدن به آتش، شکست. داستان اقتصاد نفتی ایران نیز بیشباهت به پلاسکو نیست.
داستان اقتصاد نفتی ایران هم از زمانی شروع میشود که خامفروشی نفت، منبع ثروت و افتخار بود. تأسیسات نفتی که به وسیله خارجیها بنا شد، نماد صنعت ماند و مایه مباهات دولتمردان ایرانی. اما دنیای فناوری با سرعتی زیاد در حال تغییر بود. بهتدریج صنایعی شکل گرفتند که ارزشافزوده آنها بسیار فراتر از تجارت نفت بود. امواج نوآوریها، معادلات قدرت و ثروت در سطح جهانی را برهم زدند. ایران اما دلخوش به درآمد و تأسیسات نفتی، چشم بر حرکت شتابان قافله تغییر بست.
مدتهاست که نفت، دیگر طلای سیاه نیست و پیشتازان اقتصاد و ثروتآفرینی قید تجارت آن را زدهاند. هر روز خبر از پیشرفتی در حوزه انرژیهای پاک و کاهش چشمگیر هزینههای مربوطه به گوش میرسد. هر روز در اخبار میشنویم که فلان شهر یا کشور استاندارد سختگیرانه جدیدی وضع کرده تا عرصه را بر آلودگیهای صنایع متکی بر انرژیهای فسیلی تنگتر کند.
گویی هر روز آتشی کوچک در دل این اقتصاد نفتی میافتد و ما صداهای ترکبرداشتن ستونهای اصلی این بنای کهنه را میشنویم. مسئولان دلخوش به درآمدهای سهلالوصول نفتی، خود را به زحمت و خطر تغییر نمیاندازند. مردم و بنگاههای خصوصی هم گرفتار روزمرگی و فشار اداره کسبوکار، خروج از دامن اقتصاد نفتی را به فرداها واگذار میکنند.
نهادهای نظارتی هم به جای بازخواست هزینه فرصتِ تصمیمات اشتباه، چشم دوختهاند به همان درآمدهای نفتی و شیوه هزینهکرد کوتاهمدت آنها. در عمل، نظارت آنها بهگونهای شده که بیعملی را تشدید میکند. جالب این است که همه احساس کردهاند آتشی در راه است، اما گمان میکنند یا دوست دارند باور کنند که آن آتش به این زودیها به حجره آنها نمیرسد و اگر هم آتشی به جان پیکر فرسوده اقتصادِ نفتی افتاد، قدم به قدم پیشروی خواهد کرد؛ حجره به حجره و طبقه به طبقه؛ آنچنان که بتوان با کپسول سیاستهای تکراری و شناختهشده آنها را خاموش کرد.
اگر هم نشد، میتوان دست به دامن کارشناسان داخلی و سپس خارجی شد و با پیروی از نسخههای محیرالعقول آنها، در چشمبرهمزدنی ساختمان فرسوده نفتی را ترمیم کرد. در شرایط خطر، هیچ نسخه درمانی سریعالاثری وجود نخواهد داشت، چه داخلی و چه خارجی. ستونهای فرسوده و تقویتنشده اقتصادِ نفتی ایران با فداکاری چند مدیر و کارشناس دلسوز ترمیم نخواهد شد. بهتر است با توجه به پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این رخداد، مراقب پلاسکوی اقتصاد ایران باشیم.