کمپین ضعیف پنتاگون علیه نفرت
چگونه ارتش به کم اهمیت جلوه دادن گسترش افراطگرایی در صفوف خود ادامه میدهد
جاسپر کریون| از نویسندگان کتاب «کهنه سربازان ما: برندگان، بازندگان، دوستان و دشمنان در عرصه جدید امور کهنه سربازان»
ترجمه: فاطمه لطفی
هفته نامه صدا
یک مسئلهای در ارتش ایالات متحده همیشه به عنوان موضوعی باقی مانده که چالش چندانی برای رفع آن صورت نگرفته است: یعنی همان افراطگرایی نظامی دست راستی رادیکال.
به دلایل زیادی این موضوع بسیار حساس است. ارتش مدتهاست با آرمانهای مدنی فراگیر کشور در ارتباط بوده است. ارتش به عنوان یک ارگان شایسته سالار دستاورد محور، چون پایگاه واقعی فرصتهای برابر در نظر گرفته میشود که افراد را از همه طبقات و پیشینههای نژادی جذب میکند و روحیه رفاقت، مسئولیتپذیری و فداکاری مشترک را در آنها تلقین میکند. به ما گفته میشود آنچه که از این ارتش دیده میشود بهترین نماد آمریکاست؛ دشمن دشمنان ما، نیروی جنگندهای که نمیتواند مرتکب هیچ اشتباهی شود.
این اسطورههای نظامی قدرت خود را نه تنها از هنگامه همبستگی و حمایت واقعی بین نژادی، بلکه از میهن پرستیکور، پروپاگاند قدرتمند و جهل تاریخی میگیرند. زیرسوال بردن روایت خودسرانه ارتش در جامعیت [نژادی] آن، حقایق روشن و منطق سادهای است که نشان میدهد چگونه یک نهاد اساسا سفیدپوست درگیر در کار خشونتآمیز، به ویژه در کشوری مانند کشور ما، با رفتاری وحشتناک و میراث نژادپرستی آن ناگزیر به رفتارهای افراطی دامن میزند.
ارتش مدتهاست که این حقیقت را درک کرده اما به ندرت حاضر به اعتراف آن بوده است. ارتش در گزارشی در سال 1998 هشدار داد که «فضیلتهای نظامی مانند تناسب اندام، مهارت در استفاده از سلاحها و تاکتیکها، شجاعت فیزیکی و رفاقت به راحتی با اخلاق برتریگرایی سفیدپوستان مطابقت دارد.» اما این ارزیابی یک فاکتور تعیین کننده در پس گسترش افراطگرایی در ارتش ایالات متحده را نادیده گرفت: پرورش یک غریزه ظریف در میان سربازان برای پیوستن به یک واحد، شناسایی دشمن و مبارزه برای نجات آمریکا. در کشوری مانند ایالات متحده کنونی، که غرق در درگیریهاییست که به طور فزایندهای موقعیت شکننده ما را به عنوان یک دموکراسی چند نژادی تهدید میکند؛ نیروهای طرفدار ماگا [MAGA شعار «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» دونالد ترامپ] از این غریزه به عنوان یک ماموریت رادیکال جدید بهرهبرداری میکنند.
حداقل 188 نفر با پیشینه نظامی در حوادث 6 ژانویه [2020 و حمله به کاپیتول] شرکت کردند و بسیاری دیگر از این افراد بهنوعی ریشه در همین نظامیگری داشتند. چند هفته بعد، 12 نفر از نیروهای گارد ملی که برای کمک به نیروهای ساختمان کنگره پیش از مراسم تحلیف جو بایدن جمع شده بودند، به دلیل ارتباط احتمالی با گروههای افراطی از کار برکنار شدند. کهنه سربازان به طور نامتناسبی در ردههای رهبری گروههای شبهنظامی چون «پسران مغرور» و «نگهبانان سوگند» که حمله 6 ژانویه را تدارک دیدند، حضور داشتند. این گروه دوم خود را به عنوان یک گروه حامی کهنهسربازان جا زده است.
وقتی وقایع 6 ژانویه رخ میداد یک ماهی میشد که لوید آستین، اولین وزیر دفاع سیاه پوست، نامزد این پست شده بود. در میان شیدایی اقتدارگرایانه پر هرج و مرج دولت ترامپ- که ضربههای کاری به ارتش زد- اینطور به نظر میرسید که انتصاب آستین یک نیروی تثبیت کننده خوشایند و اما با تاخیر بسیار بود. آستین همچون کالین پاول، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش، با شکستن «سقف برنجی» [موانع نانوشته و مدون] در مدیریت اجرایی نیروهای مسلح به عنوان چهره عمومی ارتشِ پسانژادی معرفی شد؛ ارتشی که در آن [گمان میرفت میشود] دستهبندیهای سرسختانه نژادی و قومی را در نهایت از بین برد.
شوک شورش [شش ژانویه] نشان داد که عناصر نژادپرست ارتش زنده و سالم هستند. آستین به سرعت در پی پاسخ برآمد و به واحدهای نظامی ایالات متحده در سرتاسر جهان دستور داد تا یک روز برای بحث در مورد افراط گرایی اختصاص دهند. او همچنین وعده یک سری اصلاحات گسترده را داد. به نظر میرسید آستین پیشتر برای رویارویی با چنین لحظهای آماده بود: آستین در طول زندگی حرفهای خود، کارش را به عنوان دانشجوی دانشکده افسری در وست پوینت آغاز کرده بود؛ او مصمم بود شایستگی خود را نشان دهد، با کسب رتبههای بسیار ارتقا یابد و به کمال برسد. اما او آگاه بود از بسیاری از مشکلاتی که یک نظامی رنگینپوست با آن روبهرو خواهد شد و احتمالا دید روشنی داشت درباره اینکه سربازان هویت خود را تابع [هویت] ارتش خواهند کرد.
وقتی آستین در سال 1971 به عنوان یکی از حدود 22 دانشجوی سیاهپوست در یک کلاس تقریبا 1000 نفری به وستپوینت رسید، خیلی چیزها در این منطقه تغییر کرده بود، هرچند این تغییرات کافی نبود. بناهای یادبود متعددی در محوطه دانشگاه بهیاد ژنرال کنفدراسیون و سرپرست سابق وستپوینت رابرت ای لی وجود داشت، از جمله تصویر بزرگی از یکی از بزرگترین بردهداران آن زمان که در کتابخانه آویزان شده بود. نه چندان دور از آنجا، در ورودی یک ساختمان علمی، یک پلاک برنزی بزرگ وجود داشت که یکی از اعضای باشلقپوش کوکلاکس کلان را نشان میداد.
آستین علیرغم وفاداری سرسختانهاش به «آرمانهای کوررنگی» نظام شایسته سالاری، نتوانست تعصب نژادی زشت موجود بین نیروهای مسلح را فراموش کند[«ایدئولوژی نژادی کوررنگ» یا «نژادپرستی کوررنگ» در جامعهشناسی یک کوررنگی اجتماعی گونهای از طبقهبندی نژادیست که در آن فرصتهای اجتماعی به افراد بخصوصی محدود نشده است. جامعهای که در آن با افراد براساس نژاد و رنگ پوستشان برخوردهای قانونی یا اجتماعی صورت نمیگیرد و درواقع رنگ افراد در آن موضوعیت ندارد و دیده نمیشود]. در سال 1993، او به سمت فرماندهی لشکر 82 هوابرد در بزرگترین پایگاه نظامی کشور، فورت براگ، رسید که به نام یک ژنرال کنفدراسیون بردهداری نامگذاری شده بود. در زمان ریاست او در آن پایگاه جیمز برمایستر و مالکوم رایت، دو چترباز اسکینهد [گروه نژادپرستی که مشخصه ظاهری آنها پوشیدن چکمههای بزرگ است] در سال 1995، یک زوج سیاهپوست را در نزدیکی فایتویل به قتل رساندند، رویدادی که آستین و ارتش را بسیار تکان داد.
این پیشینه آستین به دستورات او پس از 6 ژانویه شکوهی تاریخی بخشید، اما چالشها و تهدیدهای شدیدتری را نیز به همراه داشت. او مانند باراک اوباما پیش از خود، رویکردی آرام و سنجیده را برای مقابله با نفرت سفیدپوستان اتخاذ کرد. اما از زمان ظهور ترامپیسم، این وضعیت دیگر قابل قبول نبود. آستین با صحنه سیاسی جدیدی روبرو شد، صحنهای که از یک سو تحت سلطه یک راست بسیار سازمان یافته و نژادپرستانه بود و از سوی دیگر یک تشکیلات لیبرال متوهم و بیجرات که به اجماع به سبک اوباما میرسید.
جمهوریخواهان چند روز پس از اصلاحات پیشنهادی آستین علیه آستین به پا خاستند. رهبران جمهوریخواه ابتدا از کودتای نافرجام ماگا ناراحت شده بودند، اما زمانی که گرد و غبارها فروکش کرد، به مهار خشم نظامی برای اهداف سیاسی پرداختند.
در عرض چند ماه و با مخالفت اندکی از سوی دموکراتها، جمهوریخواهان تلاشهای آستین را از مسیر اصلی خود خارج کردند و از نارضایتی مشروع عمومی از مجتمع نظامی-صنعتی [یا مجتمع نظامی صنعتی کنگرهای، مفهومی است که عموما برای اشاره به روابط سیاستی و پولی بین قانونگذاران، نیروهای مسلح ملی، و پایگاه نظامی صنعتی به کار میرود که از آنها حمایت میکند] برای تضعیف فشار اندکی که بر پیشرفت نژادی [racial progress] بود، استفاده کردند. رهبران جمهوریخواه برای توقف بررسیهای ارتش درباره عناصر افراطی خود، وضعیت موجودی را تایید کردند که به قول یکی از مقامات دفاعی سابق، «درها را برای نوعی فاجعه در آینده باز میگذارد.» این که [این فاجعه] چه شکلی خواهد داشت مشخص نیست، اگرچه بسیاری از چهرههای محافظه کار سناریوهای احتمالی را مطرح کردهاند؛ از جمله ژنرال بازنشسته مایکل فلین که همان کسی بود که از کودتای نظامی به سبک میانمار در خاک آمریکا حمایت کرد.
شاید فلین آدمی دیوانه یا عجیب و غریب به نظر برسد، اما تنها افسر آمریکایی نیست که اقتدارگرایی نظامی را پذیرفته است. 124 ژنرال و دریاسالار بازنشسته نامهای را امضا کردند که در آن با نتایج انتخابات 2020 مخالفت کرده بودند. این بیانیه سه ژنرال بازنشسته لیبرال را بر آن داشت تا در واشنگتن مطلب هشدارآمیزی درباره کودتای نظامی آینده بنویسند.
ارتش در نهایت شورش 6 ژانویه را سرکوب کرد، اما این کار را پس از یک سری تاخیرهای گیج کننده انجام داد. رایان مک کارتی، وزیر ارتش وقت [معاون نیروی زمینی وزیر دفاع]، در روزهای منتهی به حمله عملا نامرئی شده بود؛ وقتی کاپیتول محاصره شد، مککارتی چنین وضعیتی داشت، میگویند یکی از زیردستانش مجبور شد وحشت زده در اطراف ساختمان پنتاگون به دنبال او این طرف و آنطرف بدود.
ویلیام جی واکر، ژنرال بازنشستهای که در آن روز رهبری گارد ملی دیسی را بر عهده داشت، در ارزیابی خود از واکنش اسکلروتیک پنتاگون نسبت به کنگره رک و پوستکنده حرفش را زده بود. واکر که خود سیاهپوست است، گفته بود: «کسی یا افرادی عمدا تصمیمگیریهایی را که برای سرکوب کودتا باید گرفته میشد به تاخیر میانداختند». او تاکید داشت که «فکر میکنم اگر کسانی که به کنگره حمله کردند آفریقاییآمریکایی بودند و سعی میکردند ساختمان کنگره را به تصرف خود درآورند، واکنشها بسیار متفاوتتر بود.»
وقتی آستین آماده انجام وظایف خود میشد فرماندهان سوگند وفاداری نمیخوردند، این سوگند وفاداری به قانون اساسی و دستورات رئیسجمهور و افسران عالیرتبه است که از همه اعضای ارتش انتظار میرود صادقانه در جهت همین امر وظایف خود را بهانجام رسانند. جان کربی، دبیر مطبوعاتی وقت پنتاگون، گفته بود: «در آن سوگند فعل مهمی وجود دارد. این فرصتی بود برای بازبینی آنچه که همه ما قول دادهایم انجام دهیم، و آنچه همه ما وعده دادهایم انجام دهیم.»
پیام خوبی بود، اما عمیقا ناقص بود. ارتش با پیوند دادن وفاداری به سوگند، تلاش خود برای اصلاحات را به مجموعهای از دروغگوییها تنزل داد. هیچ دادهای جمعآوری نشد، هیچ راهنمایی دریافت نشد.
در عین حال، چرخش فوری پنتاگون به سوگند خوردن نشان داد که چگونه جنبشهای رادیکال از لفاظی گسترده و ملیگرایانه آن به راحتی سوء استفاده میکنند. همانطور که کارشناسان افراطگرایی خاطرنشان کردند این سوگند نخوردن از مجموعهای از گفتوشنودهایی منشا میگرفت که به طرز وحشتناکی شبیه به همان چیزهایی بود که از سوی گروههای راست افراطی مانند «نگهبانان سوگند» منتشر میشد و توانسته بود با سابقه نظامی خود، برای عضوگیری هزاران نفری، زبان پنتاگون را مخدوش کرده و به سلاح تبدیل کنند.
اضطرار و نگرانی نسبت به این رخدادها نیز به دلیل اختیار گستردهای که به فرماندهان داده شده بود، در بین شاخههای نیروهای مسلح و یگانهای فردی آنها بسیار متفاوت بود. برخی از واحدها گفتوشنودهایی صریح به راهانداختند درباره نژادپرستی در صفوف [ارتش]؛ دیگران صرفا به مباحث بوروکراتیک و گفتوشنودهای غیررسمی و خصوصی بسنده کردند. یکی از افسران نیروی دریایی گفته بود: «به نظر میرسید که آنها به ما میگویند که مردم تا کجا میتوانند پیش بروند تا از مشکل جلوگیری کنند.»
کریستوفر گلداسمیت، یک کهنه سرباز جنگ عراق که اکنون زندگی خود را وقف نئونازیهای بدخواهانه کرده است، به من گفت که عقبنشینی [از این اقدامات] معمولا چیزی بیش از «فرصتی برای فرماندهان برای تقدیر از خود» فراهم نمیکند. وی خاطرنشان کرد که فرماندهان هیچ دانش یا آموزش واقعی در مورد افراط گرایی ندارند و بنابراین نمیتوانند نقش اساسی در پیشبرد چنین گفتوشنودهای مهمی ایفا کنند. او گفت که این مدل از بالا به پایین مطمئنا نتیجه معکوس خواهد داشت، تا حدی به این دلیل که برخی از فرماندهان با تمایلات افراطی از آن به عنوان فرصتی «برای تلقین به سربازان خود» استفاده کردند.
در آوریل 2021، آستین گروه کاری مقابله با افراط گرایی را راهاندازی و اسقف گاریسون، همکار فارغ التحصیلِ بلک وست پوینت را با دو ستاره برنزی که در عملیاتهای رزمی در عراق به دست آورده بود، برای رهبری پروژه انتخاب کرد. گاریسون موظف شد در کنار دیگر وظایف خود، راههای بهتری را برای بررسی سربازان مشکلدار و بهروزرسانی قانون یکسان عدالت نظامی برای توانمندسازی ژنرالهای قاضی ابداع کند تا آنها بتوانند برای جرایم ناشی از نفرت اتهاماتی را به افرادی که به این جرایم گرایش دارند بزنند. این گروه همچنین به دنبال افزایش همکاری بین مقامات مجری قانون نظامی و غیرنظامی بوده و یک مطالعه مستقل را در مورد میزان افراطگرایی در ارتش به انجام برساند.
به گاریسون فقط 90 روز فرصت داده شد تا این برنامههای بلندپروازانه را اجرا کند. او به سرعت تیمی را متشکل از 100 نفر ایجاد کرد که نماینده هر شش شاخه خدمات ارتش بودند. او همچنین از بسیاری از دفاتر مربوطه، مانند پرسنل و آماد، اطلاعات و دفتر دادستان عمومی، افرادی را انتخاب کرد. اما [کار] این گروه بلافاصله با مقاومت شدیدی از داخل و خارج پنتاگون مواجه شد.
اولین بوی مخالفت عمومی تنها چند روز پس از تشکیل این گروه ظاهر شد. همان موقع بود که دو فرمانده چهار ستاره (تحت سوگند در کمیته نیروهای مسلح سنا) هر کدام ادعا کردند که در میان 170000 نیروی نظامی تحت اختیار خود جمعی [کوچکی] افراط گرای «صفر» وجود دارد [و این تعداد بسیار کم است و نیازی به تشکیل گروه بررسی نیست]؛ ادعاهایی که گارنیسون با آنها مخالفت کرد. او اعلام کرد: «وجود رفتار افراطی در ارتش مشکلساز است. یعنی حتی وجود یک افراطی، حتی یکی هم خیلی زیاد است.»
اندکی پس از آن، خود گاریسون هدف یک کمپین تهمت هماهنگ شد که نشان دهنده همان نژادپرستی بود که او سعی داشت با آن مقابله کند. ابتدا مقالهای تحریکآمیز منتشر شد که از او به عنوان «تبر پنتاگون، مسئول پاکسازی میهنپرستان ماگا و اجرای تئوری نژاد در ارتش» یاد میکرد. این مطلب توسط وبسایت راست افراطی Revolver News، منتشر کرد که توسط دارن بیتی، سخنرانینویس ترامپ اداره میشد که پس از گزارش مطبوعات مبنی بر سخنرانی او در کنفرانس ملیگرایان سفیدپوست در سال 2016 اخراج شده بود.
حمله بیتی به سرعت زنجیره تغذیه معنوی محافظهکارانه رسانهای را تشکیل داد که پیش از ورود به کنگره توسط فاکس نیوز انتخاب شده بود. در اواخر ماه مه، 30 قانونگذار جمهوریخواه نامهای را امضا کردند که در آن گاریسون را از ارتش جدا دانسته و از «افراطگرایی چپ خزنده» در ارتش شاکی بود. در همین زمان، گاریسون پیامهای تهدید به مرگ دریافت میکرد.
برخی از قویترین انتقادها از جانب سربازان نظامی جمهوریخواه در کنگره صورت گرفت که سالها از جلای احترامی که خدماتشان به آنها اعطا میکند برای از بین بردن ایدههای افراطی از جریان اصلی استفاده کردهاند. رهبر این مبارزه سناتور تام کاتن از آرکانزاس، افسر سابق ارتش، و نماینده دن کرنشاو از تگزاس، افسر سابق نیروی دریایی بودند، که از «افشاگران» دعوت کردند تا با دفاتر خود تماس بگیرند و داستانهایی از بیداری ضد نژادپرستانه را در میان بگذارند. نماینده مایکل والتز از فلوریدا، اولین کلاه سبز کنگره، به شدت از دوره وست پوینت که بر نظریه نژاد انتقادی متمرکز بود انتقاد کرد.
در حالی که اکثر جمهوریخواهان حملات خود را به عنوان بخشی از «جنگ برای بیداری» پنهان میکردند، والتز یک گام فراتر رفت و قانونی را ارائه کرد که صراحتا استفاده از بودجه فدرال را برای تحقیق در مورد افراط گرایان نظامی ممنوع میکند. وقتی یک ایستگاه رادیویی عمومی بیرمنگام از سناتور تامی توبرویل از آلاباما پرسیده شد که آیا فکر میکند باید به ملیگرایان سفیدپوست اجازه خدمت در ارتش داده شود، به همین اندازه شفاف پاسخ داد. او گفت: «خب، به آنها این عنوان را دادهاند. من آنها را آمریکایی مینامم». توبرویل تا آن زمان هفتهها وقت صرف کرده بود تا تمام ترفیعهای بلندپایه در انتظار تصویب سنا را مسدود کند، اقدامی بیسابقه که به گفته او برای مبارزه با دسترسی به سقط جنین در ارتش ضروری است.
همه این بیانیهها و مانورهای ارتجاعی با صدای بلند درباره مشکل افراطگرایی ارتش صحبت میکردند؛ اما دموکراتها اساسا نتوانستند آن را مطرح کنند. تنها یک استثنا وجود داشت و آن زمانی بود که چاک شومر، رهبر اکثریت سنا، اظهارات توبرویل را «کاملا ناخوشایند» ارزیابی کرد. با این حال، شومر نتوانست توبرویل را مثلا با اصرار بر کنار گذاشتن او از کمیته نیروهای مسلح سنا بیشتر محکوم کند.
حتی آستین نیز تمایلی به بررسی کامل این موضوع نداشت. وزیر دفاع، در بحبوحه حملات سیاسی رو به از بین رفتن، اصرار داشت که ایدئولوژی افراط گرایی یک نیروی مخرب در ارتش است؛ اما او بدون استناد به هیچ مدرکی هم مدعی شد که این موضوع به آن اندازه که برخی باور دارند، موضوع بزرگی نیست. آستین در یک کنفرانس مطبوعاتی به مردم اطمینان داد که «99.9 درصد از مردان و زنان ارتش در حال انجام کارهای درست در هر روزه خود هستند.»
شاید هرگز نفهمیم که آیا ادعای آستین درست است یا خیر؛ مطالعه گروه کاری در مورد دامنه افراطگرایی نظامی در بلاتکلیفی همیشگی گیر کرده است. با این حال تحقیقات موجود در مورد این سوال همچنان به هشدارهای نگران کنندهای ختم شده است. بخش اقدامات تروریستی داخلی شامل اعضای ارتش در سالهای اخیر به طور سرسام آوری افزایش یافته و به حدود 6.4 درصد رسیده است. این بدان معناست که وابستگی نظامی امروزه تنها قویترین پیشبینی کننده خشونت تودهای افراطی در آمریکا است.
همچنان که حملات سیاسی به این گروه کاری تا تابستان ادامه یافت، سیانان گزارش داد که به نظر میرسد دیگر حمایت عمومی آستین از گاریسون به اتمام رسیده است. یکی از مقامات ناشناس به این شبکه رسانهای گفت که از او «به عنوان عامل حواس پرتی تلقی میشود». پنتاگون دقیقا از علاقه خود به مسئله عناصر افراطی در ارتش چشمپوشی نکرده بود اما به نظر میرسید که مقامات ارشد بلتوی مایل به خنثی کردن این تلاشها برای راضی نگهداشتن منتقدان راست افراطی کنگره با قدرت بیش از حد بر ارتش هستند. و مطمئنا متصرفانی که لایحه دفاعی نهایی 2022 را تهیه کردند، هزینهها را افزایش دادند و در عین حال هشت ماده برای مبارزه با افراط گرایی داخلی را حذف کردند.
در پایان سال گروه کاری گاریسون گزارشی تهیه کرد که در این گزارش از اندک پیشرفتی سخن گفته شده بود. پس از بحثهای بسیار، ارتش موفق شد تعریف خود از افراط گرایی را به روز کند، این کار تا حد زیادی با گسترش دامنه رفتارهای ممنوع در فعالیتهای آنلاین انجام شد. این گروه همچنین موادی را تهیه کرد که به اعضای خدمات در حال انتقال به زندگی غیرنظامی در مورد خطرات ناشی از گروههای افراطی هشدار داد و فرآیند غربالگری نیروهای مسلح را برای شناسایی افراد بالقوه خطرناک بهروزرسانی کرد.
گزارش˚ این تغییرات را به تفصیل شرح داده و 20 توصیه قطعی برای آینده ارائه کرده است. چند مورد از این توصیهها تا حدی اجرا شدهاند، اگرچه به نظر میرسد اکثریت قریب به اتفاق آنها توصیههایی مُردهاند، از جمله این ایدههای مرده بلندپروازانهترین ایده بوده: ایجاد یک مرکز تحلیل تهدید رفتاری در پنتاگون که در مورد روندهای افراطی جدید تحقیق میکند، به توصیهها پاسخ دهد و خائنان را بررسی کند [این ایده از دیگر توصیهها غیرقابل اجراتر دیده میشود].
اگرچه ارتش پرسشنامه غربالگری مورد استفاده توسط استخدام کنندگان را به روز کرده، اما این پرسشنامه به طور گسترده اجرا نشده است. در ماه اوت بازرس کل پنتاگون متوجه شد که تنها 40 درصد از افراد بالقوه در یک نمونه، در مورد روابط افراط گرایان یا باندها مورد سوال قرار گرفتهاند یا به این سوالات پاسخ دادهاند. تنها 9 درصد از نظر خالکوبیهایی که میتواند نشان دهنده چنین وابستگی باشد، غربالگری شدند.
به دلیل سکوت وزارت امور کهنهسربازان، که به گفته یک منبع کنگره، «ممکن نیست در [کاهش افراطگرایی] مشارکت کند» تلاشهای همپوشان نیز برای درک بهتر چگونگی افراطگرایی کهنهسربازان کاهش یافته است.
در سال 2022، رهبران کمیته امور کهنه سربازان مجلس نمایندگان که در آن زمان هنوز تحت کنترل دموکراتها بود، موفق به تهیه گزارشی روشن شدند که نشان میداد افراط گرایان با سابقه نظامی در طول سه دهه گذشته 314 نفر را کشته و 1978 نفر دیگر را زخمی کردهاند. این بررسی بدون هیچ گونه مشارکت جمهوریخواهان انجام شد، این یک پیشرفت چشمگیر بود زیرا کمیته به طور سنتی از اعضای میانهرو هر دو حزب تشکیل شده است.
کری لی، دانشیار کالج جنگ ارتش ایالات متحده، گفت که شکست این ابتکارات هم تکان دهنده و هم غیرقابل تعجب است: «تمایلی در داخل ارتش وجود دارد که میگویند: خوب، ما کادر را بررسی کردیم، ما موضع افراط گرایی را کاهش دادیم، تبریک میگویم، ما دیگر افراطی نداریم، بیایید ادامه دهیم.»
چند ماه پس از آغاز این تلاشهای شوم برای اصلاحات، آستین به وست پوینت بازگشت، و آنجا در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان سال 2021 سخنرانی کرد. علیرغم سوابق کاملا مبهم ارتش در مورد پیشرفت نژادی و خرده فرهنگ تبعیضآمیز مستمر وست پوینت، این مراسم در قالب 148 فارغ التحصیل سیاهپوست کمی امیدوار کننده بود، چون این تعداد از دوران آستین افزایش قابل توجهی یافته بود.
با این حال آستین در سخنرانی خود به شباهتهای خیرهکننده بین نیروی امروزی و ارتشی که خود آستین وارد آن شده بود اذعان کرد. اکنون، مانند آن زمان، افسران ارتش به ملتی دچار بحران خدمت کردهاند: «دموکراسی تحت فشار، پیامدهای اقتصادی، مسائل دردناک نژادپرستی و تبعیض، تنشهای اجتماعی و پایان یک جنگ طولانی و بحث برانگیز».
حقیقت این است که هر درگیری نظامی بزرگ ایالات متحده منجر به افزایش خشونت سیاسی نژادپرستانه داخلی شده است. با این حال، آستین حق داشت که جنگ سرد را، هم به خاطر افراطگرایی راستگرایانهاش و هم بهخاطر عدم تمایل کاملا آشنای ارتش برای دستوپنجه نرم کردن با این مشکل، به عنوان یک دوران نگرانکننده بهویژه مورد توجه قرار دهد.
در آن زمان، شواهد آشکاری از فعالیت کوکلاکس کلان در پایگاههای نظامی از ویتنام تا کمپ پندلتون، کالیفرنیا دیده میشد. نقطه بحرانی اصلی پایگاه قدیمی آستین در کارولینای شمالی، فورت براگ بود. در سال 1986، نیویورکتایمز شواهدی را کشف کرد که نشان میداد تفنگداران دریایی و سربازان آمریکایی مستقر در فورت براگ و کمپ لژون، در 130 مایلی شرق، در گروههای «قدرت سفید» نقش داشتند. در همان سال، یکی از اعضای بازنشسته نیروهای ویژه در نامهای به قانونگذار کارولینای شمالی هشدار داد که اگر رهبران در حمایت از نیازهای شهروندان سفیدپوست ناکام باشند، «پس ما هیچ جایگزینی نداریم جز اینکه برای دستیابی به آنها به انقلاب مسلحانه متوسل شویم.»
کاسپار واینبرگر، وزیر دفاع آن زمان، وجود احساسات نژادپرستانه و افراطی گسترده در ارتش را رد کرد، اما او دستورالعملی را نیز صادر کرد که اعضای ارتش را موظف میکرد «شرکت در گروههایی چون برتری سفید، نئونازیها و سایر گروههایی از این قبیل را که طرفدار تبعیض هستند یا در تلاش برای ایجاد آشکار تبعیض نژادی هستند قبول کنند».
ناکافی بودن واکنش پنتاگون درباره قتلهای نژادپرستانه در فورت براگ در سال 1995 به طرز وحشیانهای آشکار شد. آستین که در آن زمان یک افسر جوان بود، از مشخص کردن نقش خود در واکنش ارتش به قتلها خودداری کرده است. در پی این قتلها، همه موارد مربوط به نژادپرستی در پایگاه را مورد بررسی قرار دادند و نزدیک به 20 اسکین هد برتریگرای سفیدپوست به علاوه یک نیروی مخالف کوچکتر از اسکین هدهای ضد نژادپرست را شناسایی کردند. ارتش به صورت دفاعی اعلام کرد که این جمعیت کمتر از یک درصد نیروی هوابرد را تشکیل میدهند. برخی از رهبران ادعا کردند که تشخیص اسکین هدها غیرممکن بوده است.
آستین این روایت را در طول جلسات تایید سنا در سال 2021 تکرار کرد و توضیح داد که در تلاش برای ریشه کن کردن افراط گرایی در فورت براگ «ما نمیدانستیم دنبال چه چیزی هستیم». با این حال این پایگاه قبلا هم به عنوان منشا پرورش نفرت سفیدپوستان شناسایی شده بود. در واقع، در ماههای منتهی به قتلها انبوهی از حملات خشونتآمیز در جوامع همسایه توسط اسکینهدهایی که مشکوک به روابط نظامی بودند، انجام شده بود.
یکی از قاتلان فورت براگ قبلا اظهارات نژادپرستانهای نسبت به یک سرباز سیاه پوست داشت و با او جنگیده بود. روی دیوار اتاقش پرچمهای نازی بود و پرونده پرسنلی او نشان میداد که به خاطر همراه داشتن مدالهای نازیها در پروندهاش توصیههایی گنجانده شده است.
پل ایتون، ژنرال بازنشسته ارتش، به من گفت که باورش سخت است که افراط گرایی در ارتش به این راحتی قابل تشخیص نباشد. او گفت: «از فرماندهان ارتش انتظار میرود که مردان خود و همچنین خانوادههای بزرگ خود را کاملا بشناسند. اصطلاح «برادری» را میشنوید، این همان چیزی است که هست. برای اینکه یک مرد به عنوان یک افراطگرا به کار خود ادامه دهد تقریبا یک توطئه لازم است تا اجازه دهد آن اتفاق بیفتد و دوام بیاورد.»
در واقع، در پی قتلهای فورت براگ، برخی از فرماندهان بیسر و صدا اعتراف کردند که از وجود ایدئولوژی سمی در پایگاه آگاه بودند. برخی آن را تحمل میکردند زیرا بر این باور بودند که ارزشهای نظامی در نهایت با آن مقابله میکند.
در سال 1998، گزارش پنتاگون نشان داد که گروههای راست افراطی، نیروهای جوان را هدف قرار میدهند تا به سلاح و آموزش نظامی دسترسی پیدا کنند. یازده سال بعد، وزارت امنیت داخلی در گزارشی پیوندهای رو به رشد بین کهنه سربازان و تروریسم داخلی را مستندسازی کرد که با مخالفت شدید جمهوری خواهان و گروههای محافظهکار کهنه سربازان مانند لژیون آمریکایی مواجه شد. در نهایت، تیم مسئول این گزارش منحل شد و یافتههای آن تا حد زیادی نادیده گرفته شد.
تلاش ناموفق آستین برای محاسبه واقعی اتحاد رو به رشد ارتش با نیروهای راست افراطی، پایانی قابل پیشبینی برای این تاریخ ناگوار بود. تقریبا سه سال پس از 6 ژانویه، مشهودترین تغییرات ارتش جنبه تزئینی دارد. وست پوینت پلاک برنجی خود را به افتخار «کلان» برداشته و بناهای یادبود کنفدراسیون را پاکسازی کرده است. دستهای از پایگاههای نظامی و یک بیمارستان کهنهسربازان را که نام رهبران کنفدراسیون را داشتند تغییر داده است، از جمله فورت براگ بود؛ که در ماه ژوئن، نام آن را Fort Liberty تغییر دادند.
حتی این تغییرات حداقلی مخالفان خشم جناح راست را برانگیخته است. زشتترین ژست از سوی فرماندار ویرجینیا، گلن یونگکین دیده شده بود، که در مقابل اتهامات نژادپرستی در موسسه نظامی ویرجینیا- که در سال 1839 برای جلوگیری از شورشهای بردگان تاسیس شده بود- با انتصاب چهار محافظه کار سفیدپوست به عنوان هیات مدیره مدرسه پاسخ داد. (ظاهرا یکی از اعضای هیات مدیره قبلا در اعتراض به پیشنهاد حذف مجسمه ژنرال استون وال جکسون در محوطه دانشگاه استعفا داده بود.)
تغییر نام پایگاهها و کنار گذاشتهشدن آرام شعارها و بناهای نژادپرستانه ممکن است سطحی از آرامش معنوی را برای اعضای رنگین پوست ارتش به ارمغان آورد. اما به خودی خود، این اقدامات پاسخ تاسف بار ناکافی به بلای افراط گرایی هستند که در واحدهای نظامی نهفته است. در یک گزارش خبری محلی در مورد تغییر نام فورت براگ، گریلی میچل، رئیس شورای کهنه سربازان شهرستان کامبرلند و یک مرد سیاه پوست که در جیم کرو جنوبی بزرگ شده است، این ارزیابی دقیق را ارائه کرد: «تغییر نام، دردی را التیام نمیبخشد. چیزی را درست نمیکند. برای من این کار به معنی این است که با گذاشتن یک لایه رنگ روی چیزی آن را میپوشاند.»
در واقع، واحدهای نظامی در و اطراف فورت لیبرتی همچنان درگیر فعالیتهای برتری طلبانه سفیدپوستان هستند. سال گذشته، دادستانها تمایلات با باورهای نازیگونه یکی از اعضای 82nd Airborne را پس از برکناری او کشف کردند که از جمله در پستهای رسانههای اجتماعی گفته بود به ارتش پیوسته است تا بتواند در کشتن سیاهپوستان مهارت بیشتری پیدا کند.»
اخیرا دادستانها متوجه شدند که یک سرباز 23 ساله هوابرد به نام نوح آنتونی «عملیاتی را برای حذف فیزیکی» افراد سیاه و قهوهای پوست در چهار شهرستان اطراف پایگاه برنامهریزی کرده بود. پرونده آنتونی همچنین به دلیل نحوه افشای نقشه او قابل توجه است. او به دلیل تحقیقات نظامی عمیق یا بررسی سوابق یا به این دلیل که یکی از سربازان همکار خودش شناسایی شده، متهم نشد. بلکه باورها و برنامههای نفرت انگیز او از طریق یک بررسی ساده و تصادفی ماشینش آشکار شد. در حالی که پلیس نظامی در اطراف جست و جو میکرد، یک تفنگ دستی، مهمات و یک پرچم آمریکا را پیدا کرد که دارای یک صلیب شکسته بود که معمولا 50 ستاره سفید در آن ظاهر میشوند.
چند هفته پس از اعتراف آنتونی به اتهامات حمل اسلحه، فورت براگ تغییر نام داد، موقعیتی که باعث شد بیانیه میهن پرستانه فرمانده پادگان منتشر شود. فرمانده پادگان گفته بود: «لیبرتی اینجا زندگی میکند. این بخشی از اخلاق ما است و بخشی از آن چیزی است که ما هستیم».